سفارش تبلیغ
صبا ویژن

17 ربیع الاول


روزی یک عرب بیابانی ، وارد مدینه شد و یکسره به مسجد آمد؛ به این امید که از رسول خدا سیم و زری بگیرد. هنگامی وارد شد که رسول اکرم در میان انبوه‏ اصحاب و یاران خود بود. حاجت خویش را اظهار کرد و عطائی خواست.
رسول اکرم چیزی به او داد، ولی او قانع نشد و آن را کم شمرد و سخن‏ درشت و زشتی بر زبان آورد و نسبت به رسول خدا جسارت کرد.
اصحاب و یاران سخت در خشم شدند، و چیزی نمانده بود که آزاری به او برسانند، ولی رسول خدا مانع شد...

رسول اکرم بعدا اعرابی را با خود به خانه برد و مقداری دیگر به او کمک کرد. اعرابی از نزدیک مشاهده کرد که وضع رسول اکرم به وضع رؤسا و حکّامی که‏ تاکنون دیده شباهت ندارد ، و زر و زیوری در آنجا جمع نشده است...
اعرابی اظهار رضایت کرد و کلمه‏ ای تشکر آمیز بر زبان راند. در این‏ وقت رسول اکرم به او فرمود: تو دیروز سخن درشت و ناهمواری برزبان‏ راندی که ، موجب خشم اصحاب و یاران من شد . من می‏ترسم از ناحیه آنها به‏ تو گزندی برسد، ولی اکنون در حضور من این جمله تشکر آمیز را گفتی، آیا ممکن است همین جمله را در حضور جمعیت بگویی تا خشم و ناراحتی که آنان‏ نسبت به تو دارند ، از بین برود؟ اعرابی گفت : مانعی ندارد.

روز دیگر اعرابی به مسجد آمد. در حالی که همه جمع بودند، رسول اکرم‏ رو به جمعیت کرد و فرمود: این مرد اظهار می‏دارد که از ما راضی شده،‏ آیا چنین است ؟  اعرابی گفت: چنین است و همان جمله تشکر آمیز که در خلوت گفته بود تکرار کرد.
اصحاب و یاران رسول خدا خندیدند.

در این هنگام رسول خدا رو به جمعیت کرد ، و فرمود:

مثل من و این‏ گونه افراد ، مثل همان مردی است که شترش رمیده بود و فرار می‏کرد.
مردم‏ به خیال اینکه به صاحب شتر کمک بدهند فریاد کردند ، و به دنبال شتر دویدند .آن شتر بیشتر رم کرد و فراری‌تر شد.
صاحب شتر مردم را بانگ زد و گفت: "خواهش می‏کنم کسی به شتر من کاری نداشته باشد ، من خودم بهتر می‏دانم که از چه راه شتر خویش را رام کنم."
همینکه مردم را از تعقیب بازداشت ، رفت و یک مشت علف برداشت‏ و آرام آرام از جلو شتر بیرون آمد ، بدون آنکه نعره‏ای بزند و فریادی بکشد و بدود ، تدریجا در حالی که علف را نشان می‏داد جلو آمد . بعد باکمال‏ سهولت مهار شتر خویش را در دست گرفت و روان شد.

اگر دیروز من شما را آزاد گذاشته بودم ، حتما این اعرابی بدبخت به‏ دست شما کشته شده بود - و در چه حال بدی کشته شده بود، در حال‏ کفر و بت پرستی - ولی مانع دخالت شما شدم ، و خودم با نرمی و ملایمت او را رام کردم...

داستان راستان . جلد اول . صفحه 24

 

ولادتِ پــیـــامبر رحــمت؛ بر تمام مســلمانــان جهــان، مـبـــارک بـاد


[ شنبه 92/10/28 ] [ 10:58 صبح ] [ ]


[ چهارشنبه 92/10/25 ] [ 1:15 عصر ] [ ]


[ دوشنبه 92/10/16 ] [ 10:25 عصر ] [ ]

جهت دریافت صوت های هیئت در تاریخ 92/10/11 (29 صفر) روی ادامه مطلب کلیک کنید

ادامه مطلب...

[ جمعه 92/10/13 ] [ 9:0 صبح ] [ ]

جهت دریافت صوت های هیئت در تاریخ 92/10/10 (28 صفر) روی ادامه مطلب کلیک کنید

ادامه مطلب...

[ پنج شنبه 92/10/12 ] [ 10:0 عصر ] [ ]

جهت دریافت صوت های هیئت در تاریخ 92/10/9 (27 صفر) روی ادامه مطلب کلیک کنید

شهادت رسول اکرم صلی الله علیه و آله

ادامه مطلب...

[ چهارشنبه 92/10/11 ] [ 12:53 عصر ] [ ]

برای دریافت صوت های هیئت در تاریخ 92/10/4 روی ادامه مطلب کلیک کنید...

کربلا

ادامه مطلب...

[ سه شنبه 92/10/10 ] [ 7:44 صبح ] [ ]


[ یکشنبه 92/10/8 ] [ 12:53 صبح ] [ ]


[ سه شنبه 92/10/3 ] [ 11:10 عصر ] [ ]

برای دریافت صوت های هیئت در تاریخ 92/10/1  (اربعین حسینی) روی ادامه مطلب کلیک کنید...

http://8pic.ir/images/23514477650628734455.jpg

ادامه مطلب...

[ سه شنبه 92/10/3 ] [ 2:0 عصر ] [ ]
   1   2      >

مراسم این هفته

چهارشنبه 2 دی‌ماه
خیابان معلم / کوی 10 / فرعی چهارم
شروع مراسم ساعت ۱۹:۳۰

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 8
کل بازدیدها: 560615