|
چقدر... چفیه ها... خونی شد ... تا چادری خاکی نشود… [ دوشنبه 91/8/22 ] [ 4:0 صبح ] [ ]
سیب ها را زیبا به تصویر کشیدند؛ [ یکشنبه 91/8/21 ] [ 10:58 عصر ] [ ]
پروردگارا به من آرامش ده [ یکشنبه 91/8/21 ] [ 2:45 عصر ] [ ]
شاگرد: استاد، چکار کنم که خواب امام زمان رو ببینم؟ پیر مغان : شب یک غذای شور بخور.آب نخور و بخواب. شاگرد دستور پیر رو اجرا کرد و برگشت. شاگرد: استاد دائم خواب آب میدیدم! خواب دیدم بر لب چاهی دارم آب مینوشم.کنار لوله آبی در حال خوردن آب هستم! در ساحل رودخانه ای مشغول…گفت اینا رو خواب دیدم!
پیر مغان فرمود: تشنه آب بودی خواب آب دیدی؛ تشنه امام زمان بشو تا خواب امام زمان ببینی! [ جمعه 91/8/19 ] [ 12:0 صبح ] [ ]
چشم، دریچه دل و اندیشه انسان است. اگر ما چگونه نگریستن را یاد بگیریم و چگونه دیدن را تجربه کنیم، چشم، چشمه امید و ایمان میشود و نگاه ما، عبادت و سبب رشد و تکامل خواهدشد؛ اما اگر آن را رها کنیم، به هرچه هوا و هوس دستور داده، زیانهای متعدد و گناهان ناخواستهای را به ما تحمیل میکند. مگر فاصله نگاه تا گناه چه قدر است؟ چشم، دروازه قلب و روح است و هر چه دیده بیند، دل کند یاد. کمترین کوتاهی در چشم پوشی از نگاه به نامحرم، تیری مسموم از سوی شیطان است و چشم، دل را به دنبال خود میکشد و قلب، عقل انسان را نشانه گرفته، دل و فکر او را مشغول میکند و به دنبال آن، غریزه را مشتعل میکند و از آن پس، فتنههایی به دنبال میآورد که گاهی جبران ناپذیر است. خودآرایی و خودنمایی ممنوع! [ جمعه 91/8/19 ] [ 12:0 صبح ] [ ]
"هر چه بیشتر نگاه کنی، افراد زیباتری پیدا می کنی" [ پنج شنبه 91/8/18 ] [ 12:0 صبح ] [ ]
میثم تمار را به دار آویختند. میثم مرگ را به چیزی نمیگرفت و چنان عادی و بی اعتنا، آن را تلقی میکرد که بر خشم دشمن میافزود. میثم تمار بر فراز دار با صدایی رسا مردم را برای شنیدن حقایق اسلام و احادیثسری علی(ع) فرامیخواند.میثم میگفت: هرکس میخواهد حدیث مکنون و ارزشمند علی(ع) را بشنود، پیش از آن که کشته شوم بیاید. من شما را از حوادث آینده تا پایان جهان، خبر میدهم. مردم مشتاق، پیرامون او جمع میشدند. میثم از فراز منبر «دار» برای انبوه جمعیت، سخن میگفت. فضایل و شایستگیهای اهلبیت پیامبر و دودمان علی(ع) را بازگو میکرد و خیانتها و فسادهای بنیامیه را فاش میساخت. بیان حقایق و افشاگریهای میثم، در آن آخرین لحظههای حیات و از بالای دار، چنان مؤثر و تکاندهنده بود که به «ابنزیاد» خبر دادند: این بنده، شما را رسوا کرد. گفت: به دهانش لجام بزنید. و میثم، اولین کسی بود که در راه اسلام بر دهانش لجام زده شد. پس از آن، زبان حقگوی او را، که به صراحت روز و به برندگی شمشیر بود، بریدند. آن کس که مامور بریدن زبانش بود، به میثم گفت: هرچه میخواهی بگو! امیر فرمان داده است که زبانت را قطع کنم. میثم گفت: فرزند زن تبهکار -عبیداللهبن زیاد - خیال کرده است که میتواند من و مولایم را دروغگو معرفی کند! این است زبان من. و آن مزدور، زبان میثم را از کامش برآورد میثم به همان حالتبود، تا این که فردایش، از بینی و دهان او خون غلیظ میآمد و بدین صورت، طبق آن پیشگویی، موی سفید صورتش با خون سرخ، رنگین شد. [ چهارشنبه 91/8/17 ] [ 2:26 عصر ] [ ]
آیا مسلمانان اینگونه اند؟ [ چهارشنبه 91/8/17 ] [ 8:0 صبح ] [ ]
گفت: اسکله چه خبر؟ گردآورنده : محمد جواد شیخی [ سه شنبه 91/8/16 ] [ 12:8 صبح ] [ ]
حکایت عجیبی ست! رفتار ما را خدا می بیند و می پوشاند.مردم نمی بینند و فریاد می زنند. راستی تا حالا فکر کردیم چرا خدا گناهان ما رو میپوشونه و علنی نمیکنه یا اینکه علامتی برای هر گناه توی چهره ما قرار نمیده تا همه بفهمن ما چه گناهی کردیم؟! «وقتى گناهى مخفى بماند بجز گناهکار کسى را ضرر نمى رساند و اگر آشکار شود از آن جلوگیرى نکنند براى همه مردم زیان دارد» ================ نهج الفصاحه ح 203 [ دوشنبه 91/8/15 ] [ 12:0 صبح ] [ ]
|
|