سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شهید احمدی روشن

* مصطفی مرد بود؛ شوخ طبعی و گشاده رویی جزو اولین صفاتی بود که از او می توان سراغ گرفت. در عین حال که باگذشت بود امّا مقابل حرف زور کوتاه نمی آمد. هر طور بود از حق دفاع می کرد. می گفتم:خوب است که هیکلی هم نیستی و لاغری! چرا جلوی آدم های قلدر می ایستی؟

 

* سالی که غنی سازی اورانیوم تعلیق شد، مصطفی آرام نمی گرفت. آن موقع من مسؤل سیاسی بسیج دانشگاه شریف بودم. دوستان را جمع کرد و گفت:بیایید برویم جلوی وزارت خارجه تجمع کنیم. گفتم:مگر با یک تجمع درست می شود؟ گفت:فقط یک ماه دیگر مانده تا به سه و نیم درصد غنی سازی برسیم. نباید اجازه دهیم این همه زحمت بر باد برود. اصرار کرد. با اینکه غنی سازی انجام می شد یا نمی شد، مصطفی حقوقش را سر موقع می گرفت. با این حال ساکت ننشست. خودش به این در و آن در می زد و به دفتر هر مسؤلی که می توانست می رفت و شخصاً پیگیر موضوع می شد. می گفت اگر به سه و نیم درصد غنی سازی برسیم خیلی از مشکلات حل می شود. اراده اش واقعا عجیب بود.

 

* آخرین دفعه ای که همدیگر را دیدیم، خانه یکی از دوستان دعوت بودیم. آن موقع یادم.می آید تلویزیون سریالی پخش می کرد که دوست داشتیم. شام که خوردیم من و مصطفی به دوستان گفتیم می خواهیم سریال ببینیم. جمع را ترک کردیم و به اتاق دیگری رفتیم. بعد حرف شهید داریوش رضایی نژاد پیش آمد. خندیدم و گفتم: مصطفی بعدی خودتی که شهید می شوی. لبخند زد و گفت:ایشاالله...  

 

 


[ دوشنبه 92/7/29 ] [ 3:0 صبح ] [ ]

مراسم این هفته

چهارشنبه 2 دی‌ماه
خیابان معلم / کوی 10 / فرعی چهارم
شروع مراسم ساعت ۱۹:۳۰

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 22
بازدید دیروز: 70
کل بازدیدها: 560875