|
به نقلی در شب عا شورا ، آنگاه که امام حسین(ع) خطبه خواند و به یاران خود فرمود: ‹‹ فردا من و شما همه کشته خواهیم شد ›› ، وی پنداشت این افتخار از آن مردان و بزرگسالان است و شامل نوجوانان نمی شود . از این رو پرسید : ‹‹آیا من هم فردا کشته خواهم شد؟›› امام (ع) با مهربانی پرسید : ‹‹فرزندم ، مرگ در نزد تو چگونه است ؟ ›› عرض کرد : ‹‹ شیرین تر از عسل ›› . حضرت فرمود : آری به خدا سوگند ، عمو به فدایت ، تو از آنان هستی که پس از گرفتار شدن به بلایی سخت کشته خواهی شد. در روز عاشورا هنگامی که نوبت به مبارزه قاسم رسید ، برای کسب اجازه خدمت امام حسین(ع) آمد. حضرت او را در آغوش گرفت و هر دو آن قدر گریستند تا بی حال شدند. باز قاسم اجازه خواست و امام حسین (ع) امتناع فرمود . قاسم دست و پای امام را بوسه می زد و بر خواسته اش پای می فشرد. ولی امام (ع) اجازه نمی داد تا سرانجام موفق به در یافت اجازه گر دید . وی در حالی که اشک هایش بر گونه سرازیر بود و مادرش بر در خیمه استاده او را نظاره می کرد ، وارد میدان کارزار شد و این رجز را می خواند : .....................................
(بقیه در قسمت بعد)...... منبع : کتاب پژوهشی پیرامون شهدای کربلا [ دوشنبه 85/11/9 ] [ 2:23 عصر ] [ ]
|
|