|
همسر شهید حاج محمدابراهیم همت میگوید: «ابراهیم بعد از چند ماه عملیات به خانه آمد. سرتا پا خاکی بود و چشمهایش سرخ شده بود. به محض اینکه آمد، وضو گرفت و رفت که نماز بخواند. به او گفتم: حاجی لااقل یک خستگی در کن، بعد نماز بخوان. سر سجادهاش ایستاد ودر حالی که آستینهایش را پایین میزد، به من گفت: من با عجله آمدم که نماز اول وقتم از دست نرود. این قدر خسته بود که احساس میکردم، هر لحظه ممکن است موقع نماز از حال برود.» [ سه شنبه 92/4/25 ] [ 8:0 عصر ] [ ]
|
|