سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

سست نشوید و مرد عمل باشید و لحظه‌ای فکر کنید و بسوزید لحظه‌ای بیاندیشید و پرواز کنید. نگذارید روحتان در عالم ماده زندانی باشد. با اشک چشم و ناله‌های شب و قرائت قرآن درِ این زندان را باز کنید و روحتان را به عالم معنا عروج دهید. چرا همین طور نشسته‌اید و چرا ماتتان زده ؟ حرکت کنید ...
به دنبال دین خدا بروید و در راه خدا قدم داشته باشید. درد زیاد است و گفتن بیش از این را جائز نمی‌دانم ... بنده خدا باشید.
و اما تو ای برادر عزیزم؛ ای بسیجی، ای طلبه، ای دانشجو، مواظب باشید که عملی انجام ندهید که غیر حق باشد و حق جلوه کند که این بزرگ‌ترین خسران است.
شهید سیدعلی اکبر فاطمی

منبع:www.sobh.org

 


[ جمعه 86/6/9 ] [ 10:30 صبح ] [ ]

 

شهید زهره بنیانیان
خدایا اکنون که جوانه‌های آگاهی یکی پس از دیگری می‌شکفند و هر روز ابعاد وسیعتری می‌یابند و غنچه‌های نشکفته وجود جوانان ما به دنبال هم پرپر می‌شوند و بر خاک میریزند، روزی نیست که خبر شهادت گروهی از عزیزانمان را نشنویم.اکنون ثار شهیدانمان شب و روز بالای سرمان ضجه میزنند و از ما انتقام خونشان را می‌خواهند.
اکنون هزاران دست برای بازگرداندنمان و هزاران مغز برای متوقف کردنمان و هزاران دسیسه برای منحرف کردنمان از مسیر اصلی در کارند، که اگر نمی‌توانند بازمان دارند لااقل منحرفمان کنند. و اکنون که ماه خون فرا می‌رسد ماهی که رسوا کننده ستمگران است و نمایش‌دهنده تمام شاهکارهای خلقت، خدایا، یاریمان کن تا در راهی که آغاز شده است تا آنجا که در توان داریم تلاش کنیم.
خدایا توانائیمان ده که کلام تو را، قرآن تو را، تنها کتابی که از 14 قرن پیش تاکنون و تا آخر بشریت، رهنمای خلق برای رستگاری بوده و هست، و تنها محرک آنها برای قیام در برابر ظلم و مبارزه با استضعفاف و استکبار و تنها نجات بخششان و تنها مایه امیدشان که هرچه می‌کشیم و هرچه بروزمان آمده از نفهمیدن و نشناختن هم اوست، خدایا ما را توفیق ده کلامت را دریابیم ما را که نسبت به آیات کور و کریم و بر قلبهایمان مهر زده‌اند و از پشت رومان پرده‌هائی نامرئی کشیده‌اند، تا کلامت را نبینیم و پیامت را نشنویم و تو را به قلب درنیابیم خدایا،‌ پرده‌ها را بدر و پرتوی از انوار تابناک سخنانت بر مغزمان بتابان و با نورش چشمانمان را بینائی‌بخش و با بینائیش راه را بنمایان.
خدایا اکنون که محرم آغاز می‌شود ماهی که زمان عمل کردن شناختهائی است که در ماه رمضان دادیمان و ثبوت ابوحمزه سحرمان که اللهم اجعل موتی قتلاً فی سبیلک و علی مه رسولک و ماه شناختن دشمن و دوست و ماه رسوا شدن همه مدعیان عبودیت تو و ماه زدن داغ ننگ و رسوائی بر پیشانی ظالمین و ماه لرزیدن پایه‌های حکومت یزید و یزیدیان، ما را توفیق مبارزه بی‌امان عطا کن و قلبمان را از کینه دشمنان امان‌ساز که یزید زمان علی‌اصغرهامان را نیز به قتلگاه برده است.
خدایا، این ننگ را بر ما مپسند که نسبت به وقایع بیتفاوت باشیم : پس امه سمعت بذالک فرضیت به و یا آنچنان سرمان را در قرآن فرو ببریم که هدف اساسی قرآن را از یاد ببریم که باز بقول او وقتی در صحنه نیستی هرکجا می‌خواهی باش چه به شراب نشسته باشی یا به نماز، هردو یکی است. خدایا، در این ماه که ماه مشخص شدن چهره‌های دشمن و دوست و منافق است، ماهی که مرحله ثبوت تمام ادعاهایمان که یا اباعبدالله انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الی یوم القیمه. ما را رسوا مکن بتو پناه می‌بریم از ابراز کثافت‌بار توجیه،‌ که برای شانه خالی کردن از زیر بار هر مسئولیتی توجیهی شرعی و عرفی داریم.
خدایا،‌ نگذار نقاب منافق و بیطرف بر چهره‌مان افتد و در این هنگامه‌ی جنگ حسین را تنها گذاریم که این از یزید بدتر است و جایگاه اسفل‌السافلین است و بئس المصیر. خدایا بما توفیق زندگی کردن عطا کن که بزرگ شهید آموختمان که زندگی جز عقیده و پیکار در راه آن نیست.و جز این هرچه هست بیهوده است و همه خسران،‌ خدایا ما را از خاسران قرار مده که الان ان حزب الشیطان هم الخاسرون.
خدایا، ما را بینش و شناخت عطا کن و از دسیسه‌های دشمن آگاهمان ساز، و استوار بر جای بدارمان، و لحظه‌ای غفلت بر ما مپسند که زعیم فرمود: اگر لحظه‌ای سستی ورزیم و از پای بنشینیم چنان ضربه‌ای خواهیم خورد که تا ابد سر بلند نتوانیم کرد.
ربنا افرغ علینا صبراً و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین. پروردگارا، باران رحمت صبر خود را بر ما بریز و گامهای خسته ما را نیرو و استواری و پایداری بخش و ما را بر این قوم ستمگر و چپاولگر یاری ده، تا هلاکشان سازیم.

منبع:www.sobh.org


[ جمعه 86/6/2 ] [ 1:0 صبح ] [ ]

 امیر شهید محمد فتحی پاکرو

کوردلان خفاش‌صفت بدانند و آگاه باشند، ایرانی هرگز تن به ذلت و خواری نمی‌دهد و هر فردی تا آخرین قطرة خون در برابر متجاوزان ایستادگی نموده و اجازه نمی‌دهد خاک زرخیزش تحت سلطه بیگانگان باشد. مرگ سرخ را همچون سرور آزادگان جهان بر زندگی ننگین ترجیح می‌دهد.
من هم خداوند متعال را سپاسگزارم که توفیق شهادتم داده و مانند دیگر شهداء به سوی خود کشانیده است.
امیدوارم خون بی‌ارزشم بتواند نهال نورس انقلاب راسیراب نماید.

 

 

 

منبع:www.sobh.org


[ پنج شنبه 86/5/25 ] [ 1:0 صبح ] [ ]


ای مقتدر و ای توانای دانا
ای زاهدان را معین، ای سالکان را مونس، ای عارفان را یاور، و ای عاشقان را معشوق، اگر کسی نداند، تو خوب می‌دانی، اگر کسی نبیند، تو خوب می‌دانی، اگر کسی نشنود، تو خوب می‌شنوی که قلبم، روحم، جانم، زبانم، چشمم و گوشم، و تمام اعضای وجودم را نثار کسی خواهم کرد که همه جن و انس، افلاکیان و خاکیان، سالکان و عارفان و زاهدان و عاشقان همه و همه در رسیدن به یک لحظه وصل او خواب و راحتی را برای خود حرام نموده و لسانشان را به ذکرش مأمور کرده و قلبشان را به حب او اطمینان بخشیده‌اند، او کیست؟! جز مولای اعظم، سیداکرم، هادی اعلم، حضرت غفار و ستار، رزاق و علام، رب الارباب الله جل جلال و عم لواله و عظم شانه.مگر کسی جز او لیاقت این صفات را دارد؟
که بشر فدای او شود کسی که انبیاء فدای او شدند.کسی که رسول خاتم (ص) و اهل بیتش، همچون سیدالشهداء قربانی برای او شدن و راه او را به زندگی در زیر استبداد ترجیح دادند.
پس اسماعیل قربان نشد، تا تاریخ تنها حسین (ع) را در کنار اکبر (ع) سراغ داشته باشد، آتش ابراهیم را نسوزاند، طناب دار عیسی را نشناخت تا تنها پیکر سیدالنبی،‌ امام مجتبی بعد از شهادت تیرباران شود. کسی به یعقوب سنگ نزد، کسی خاکستر بر سر موسی نریخت، کسی شکمبه شتر را در حال عبادت بر گردن عیسی نیانداخت تا تنها پیامبر خاتم بگوید:«هیچ پیغمبری به اندازه من در امر رسالت اذیت و آزار نشد»، هیچ فرزند پیغمبری برای برپائی آئین جدش جان خود و جوان خود را فدا نکرد و اهل‌بیت خود را در چنگال دشمنان به اسارت نیانداخت تا تنها حسین (ع) مصباح الهدی و سفینه‌النجاه شود.


بسوزان هر طریقی می‌پسندی
که آتش از تو و خاکستر از من
بکش چون صید در خونم بغلتان
تماشا کردن از تو، پرپر از من

 

 

منبع:www.sobh.org


[ سه شنبه 86/5/23 ] [ 1:0 صبح ] [ ]

سولماز عبدی
شاعری داشت وطن
که همیشه می گفت
((اهل کاشانم من ...
پیشه ام نقاشی!
سر سوزن ذ وقی ...))
و همیشه پرسید:
(( خانه دوست کجاست!))
و همیشه ترسید:
((آب را گل نکنیم!))
در عوض من ا مروز
نه همینک امروز
همچنان باز هنوز
دایمأ می گویم :
اهل ایرانم من !
دایمأ می پرسم
از عدالت چه خبر؟
دایمأ می گویم :
آب را گل بکنیم
در فرو دست یکی هست که می دزدد آب !
اهل ایرانم من
وطنم معبر شط تاریخ
بعد مرگ پدرم من (( مسلمان)) ماندم
حالیا می گویم :
حکم من حکم نبی (ص)
سر تاریخی من مهر نبی (ص)
نام من زنده به اسماء علی (ع)
شغل من ، عشق ولی
من اگر نقاشم
نقش من نقش زنی یا مردیست
که درون رگ او خون عدالت جاریست
پس می پرسید، چرا می پرسم
از عدالت چه خبر
خانه اش را چه کسی می دا ند !
ره این خانه کجاست ؟
شرف و نام و بزرگی ز که دارد میراث
من شنیدم که کسی گفت :
« علی (ع)»
و شنیدم که خمینی فرمود :
(( عین ، در حرف عدالت همه جا « عین علی » است ))
اهل ایرانم من
راستش من گویم
بی عدالت نفسم میگیرد !
و مترسید اگر می گویم
آب را گل بکنیم
در فرو دست یکی هست که می دزدد آب
چینی نازک او قلابی است
یک تلنگر کافی است
آب را گل بکنیم
فصل پر بارانی است
می توان دریا شد
از علی تا به علی فاصله نیست.

منبع:www.sobh.org


[ جمعه 86/5/19 ] [ 1:0 صبح ] [ ]
<      1   2      

مراسم این هفته

چهارشنبه 2 دی‌ماه
خیابان معلم / کوی 10 / فرعی چهارم
شروع مراسم ساعت ۱۹:۳۰

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 41
بازدید دیروز: 77
کل بازدیدها: 560824