|
رسول اکرم بعدا اعرابی را با خود به خانه برد و مقداری دیگر به او کمک کرد. اعرابی از نزدیک مشاهده کرد که وضع رسول اکرم به وضع رؤسا و حکّامی که تاکنون دیده شباهت ندارد ، و زر و زیوری در آنجا جمع نشده است... روز دیگر اعرابی به مسجد آمد. در حالی که همه جمع بودند، رسول اکرم رو به جمعیت کرد و فرمود: این مرد اظهار میدارد که از ما راضی شده، آیا چنین است ؟ اعرابی گفت: چنین است و همان جمله تشکر آمیز که در خلوت گفته بود تکرار کرد. در این هنگام رسول خدا رو به جمعیت کرد ، و فرمود:
اگر دیروز من شما را آزاد گذاشته بودم ، حتما این اعرابی بدبخت به دست شما کشته شده بود - و در چه حال بدی کشته شده بود، در حال کفر و بت پرستی - ولی مانع دخالت شما شدم ، و خودم با نرمی و ملایمت او را رام کردم... داستان راستان . جلد اول . صفحه 24
ولادتِ پــیـــامبر رحــمت؛ بر تمام مســلمانــان جهــان، مـبـــارک بـاد [ شنبه 92/10/28 ] [ 10:58 صبح ] [ ]
[ چهارشنبه 92/10/25 ] [ 1:15 عصر ] [ ]
[ دوشنبه 92/10/16 ] [ 10:25 عصر ] [ ]
[ جمعه 92/10/13 ] [ 9:0 صبح ] [ ]
[ پنج شنبه 92/10/12 ] [ 10:0 عصر ] [ ]
[ چهارشنبه 92/10/11 ] [ 12:53 عصر ] [ ]
برای دریافت صوت های هیئت در تاریخ 92/10/4 روی ادامه مطلب کلیک کنید... [ سه شنبه 92/10/10 ] [ 7:44 صبح ] [ ]
[ یکشنبه 92/10/8 ] [ 12:53 صبح ] [ ]
[ سه شنبه 92/10/3 ] [ 11:10 عصر ] [ ]
برای دریافت صوت های هیئت در تاریخ 92/10/1 (اربعین حسینی) روی ادامه مطلب کلیک کنید... [ سه شنبه 92/10/3 ] [ 2:0 عصر ] [ ]
|
|