سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://bayanbox.ir/id/6097411432080177488?view

همیشه وقتی یه عزیزی قراره از راه برسه، حال و هوامون عوض میشه. فکر کن یکسال عزیزت رو ندیده باشی و برای دیدنش لحظه شماری کنی... فکر کن یک ساله که رفته مسافرت و ندیدیش و حالا داره برمیگرده! در این شرایط، اولین کاری که میکنی چیه؟

میتونی شروع کنی به جمع و جور کردن خونه و مرتب کردن وسایل و آب و جارو کردن حیاط و خریدن گل و شیرینی...
میتونی مشغول رسیدگی به ظاهرت بشی. حمامی بری و لباس نو و تمیز بپوشی، سر و صورتت رو مرتب کنی و عطری به خودت بزنی...
میتونی بری به استقبال! راه بیوفتی بری ورودی شهر، یا ایستگاه قطار یا حتی بری سر کوچه وایسی منتظرش بشی...
میتونی سفارش بدی یه پارچه بزرگ بنویسن برات تا بزنی در خونه و ورودش رو تبریک بگی. حتی میتونی چراغونی کنی و اگه تونستی، یه گوسفندی هم جلوی پاش قربونی کنی...

خلاصه اینکه وقتی آدم انتظار اومدن یه عزیزی رو بکشه، روز آخر و قبل از اومدنش، سر از پا نمیشناسه و به تکاپو میوفته...

رفقا؛ عزیزمون داره میاد! ماه رمضان رو میگم. ماه خدا... ماه عبادت و بندگی... ماهی که نفس هاتون مساوی با ثوابه! هزارتا از این توصیف های قشنگ در مورد ماه رمضان بلدم که میتونم لیست کنم براتون؛ ولی همون وصف اولی از همه قشنگ تره! "ماه خدا" ! ماهی که یک سال از اومدنش میگذره و دلتنگش بودیم... حالا که یه روز مونده به اومدنش، حسابی به تکاپو افتادیم! مگه نه؟

راستشو بگو؛ تو این 2-3 روز قبل، یکم حواست بیشتر جمع نمازت نشده؟ تو این 2-3 روز قبل، یکم بیشتر مراعات اخلاق و ادبت رو نکردی؟ بین خودت و خدا؛ این چند روزه، گناهاتو کمتر نکردی؟!

عزیزمون داره میاد... فردا همه روزه پیشواز میگیریم... میریم به استقبال "ماه خدا" و بهش خوش آمد میگیم... آغوشمون رو باز میکنیم و هوای ماه رمضان رو تنفس میکنیم و میگیم " سلام، آخ که چقدر دلم تنگ شده بود برات، خدا!! "

...رمضانتون، مبارک


[ جمعه 93/4/6 ] [ 9:0 عصر ] [ ]

مراسم این هفته

چهارشنبه 2 دی‌ماه
خیابان معلم / کوی 10 / فرعی چهارم
شروع مراسم ساعت ۱۹:۳۰

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 52
کل بازدیدها: 567949