|
چند ساعتی فکر کردم که در مورد امام مجتبی علیه السلام باید چه چیزی نوشت. به کدام جنبه از زندگانی این بزرگوار باید پرداخت؟ به کدام فراز از زندگی ایشان باید اشاره کرد؟ از شادی های کودکانه ایشان در زمان حیات رسول اکرم باید گفت، یا از مصائبشان بعد از رحلت پیامبر؟ از داستان کوچه باید گفت یا شب تشییع مادر؟ ماجرای شهادت پدر را باید گفت یا هفت ماه خلافت امام را؟ پای منبر نشستن و شنیدن توهین از منبری را، یا خیانت یاران و زخم خوردن در مسجد را؟ از جنگ و صلح اجباری امام بگویم یا از مردم پولدوست و آدم فروشی که دور امام را گرفته بودند؟ از کرامت و دست و دلبازی امام بگویم، یا از تنهایی و بی کسی امام؟ از مظلومیت و شهادت بدست همسر بگویم، یا از تشییع و کفن خونین امام؟ از توهین های دشمنان و بدخواهان شیعه به ایشان بگویم، یا از تابیدن آفتاب حجاز بر مزار پاکش؟ واقعا بزرگترین ظلمی که متوجه حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام میشود، از سوی خود ما شیعیان است. اینطور که ما اماممان را غریب و ناشناخته رها کردیم و تلاش نمیکنیم زندگی ایشان را بهتر درک کنیم و تا این حد به ایشان کم لطفی میکنیم، بزرگترین ظلمی است که میتوان به ایشان کرد. اما از اینها بگذریم... روز شادی اهل بیت است و شیعیان نیز باید شاد باشند... دیگر زمان دربدری ها تمام شد [ یکشنبه 93/4/22 ] [ 11:0 صبح ] [ ]
|
|