|
![]() امواج در منطقه عملیاتی کربلای 8 برای شکستن خط دشمن داخل آب رفتیم. امواج، ما را خیلی زود به طرف نیروهای خودی برگرداند. همه بچهها از نزدیک شدن به خط دشمن ناامید شدند. اما بعد از کمی تأمل، متوجه شدیم آب دارد ما را دوباره به طرف عراق هدایت میکند. امواج و سر و صدای جزر و مد آب باعث شد دشمن متوجه رسیدن نیروهای ما به خطش نشود. باران مینیاب دو – سه ساعت قبل از عملیات، باد و باران تندی شروع شد. همه مطمئن بودیم که دیگر عملیات نمیشود و به خاطر این که دوباره توفیق از ما سلب شده است، گریه میکردیم. فرمانده محور آمد. در کمال ناباوری گفت: باید امشب هر طور شده به خط دشمن بزنیم. بچهها دیگر روی پا، بند نبودند. عملیات آغاز شد. بنزین در جبهه فاو، آتش عراقیها خیلی شدید شد. چند نفر از بچهها شهید شده بودند. آمبولانس فرستادند تا مجروحان و شهدا را ببرند. آمبولانس را زدند. آمبولانس دیگری مجروحان و شهدا را برد. وقتی آمبولانس به مقرّ موتوری رسید، خاموش شد. هر چه استارت زدند، روشن نشد که نشد. پل در شیلره روی ارتفاعات هزارقله مستقر بودیم. بعد از حملات کوبنده نیروهای خودی، به دستور جانشین فرماندهی کل قوا، عقبنشینی کردیم. هنگام عبور از پلها، برای جلوگیری از پیشروی دشمن، باید آنها را منفجر میکردیم. به کمک برادران لشکر 30 گرگان، سه چهار پل را منهدم کردیم؛ ولی در یکی از پلها موارد عمل نکرد. دو سه بار زدیم، باز نشد. بعد از جستوجو متوجه شدیم 80 نفر از نیروهای ایرانی زیر پل مشغول استراحت بودند. دفاع آبی روز سوم عملیات بیتالمقدس 4 بود که عراق اقدام به بمباران شیمیایی کرد. حدود 20 متری، گروهانی از گردان ما در شاخ سومر یک عامل خردل فرود آمد. اما به مدد الهی بلافاصله باران شروع به باریدن کرد و عامل را از شیار شست. بارش تگرگ هم تک قایقهای عراقی را خنثی کرد. کوری دشمنان ساعت 3 بعد از ظهر یگان ما وارد عمل شد. هوا به قدری گرم بود که نمی توانستیم گوشی بیسیم را دست بگیریم. همه از حال رفته بودند. داخل کانال هم خیل تنگ بود. بیش از چند متر با عراقیها فاصله نداشتیم. دل به دریا زدم و رفتم بیرون و بالای کانال نشستم. به وضوح بعثیها را میدیدم و آنها هم بیشک مرا میدیدند؛ اما هیچ کسی واکنشی از خود نشان نداد. واقعاً باورم شد که وقتی خدا بخواهد چشم دشمنان را کور میکند. کیک مرگ گردان تخریب شاید پایگاه امدادهای غیبی بود. بارها اتفاق افتاده بود که بچهها از میدانهای مین عبور کرده و متوجه نشده بودند. چون حتی یک مین هم از آن میان منفجر نشده بود. یکبار وقتی مینهای خنثی شده را از کامیون تخلیه میکردیم، به یک مین کیکی خنثی نشده برخوردیم که اگر منفجر شده بود، زمین و آسمان را به آتش میکشید. گنجشک در منطقه مشغول نگهبانی بودم که دیدم گنجشکی در اطرافم میچرخد. مقداری نزدیک رفتم، دیدم هِی نوک خود را به زمین میزند. نزدیکتر شدم. بعد به همان منطقه رفتم ببینم چه خبر است. دیدم خاک آنجا با بقیه جاها فرق میکند. کمی خاکها را کنار زدم. فکر کردم خمپاره است. بعد همراه بقیه دوستان زمین را بیشتر کندیم و پایینتر رفتیم. به تعدادی از شهدا برخوردیم که دشمن همانطور آنها را زیر خاک دفن کرده بود. ماووت از خط ماووت عراق برمیگشتیم؛ به بانه رسیدیم. رفتیم اعزام نیرو و بعد از صرف غذا ساعت 4 بعد از ظهر آماده شدیم که حرکت کنیم به سمت لشکر ویژه شهدا. هر کاری کردیم خودرو روشن نشد که نشد. هوا تاریک شد و ناچار همان جا خوابیدیم. صبح به ما خبر رسید که آن شب تا صبح منافقان لب تونل بانه در کمین ما بودند. روشن نشدن خودرو امداد غیبی بود. مولای شیعیان مرحله اول عملیات بیتالمقدس بود که در منطقه کرخهنور با لو رفتن عملیات و دادن تعدادی مجروح و شهید، عقبنشینی کردیم. یکی از بچههای اصفهان به نام حسین که 19 ساله بود، پای چپش از مچ قطع شده بود. ما بعد از سه روز، متوجه او در آن طرف رودخانه شدیم. به اتفاق برادر اصغری اعزامی از رشت، از روی پل متحرک عبور کردیم و او را به هر نحوی که بود، به سنگر بردیم. وقتی از او پرسیدم: این سه روز بدون آب و غذا و با وجود خونریزی شدید چطور زنده ماندی؟ گفت: هر وقت احساس گرسنگی و تشنگی میکردم، یک آقایی که عمامه سبز بر سر داشت، میآمد و به من رسیدگی میکرد. با شنیدن این کلام همگی سر و روی حسین را غرق بوسه کردیم. نخل خدا در عملیات کربلای 5، من و چند نفر از دوستانم مأموریت داشتیم برویم جلو و پشت شهر دو عیجی خودروهای دشمن را بزنیم. همین کار را کردیم. اما پس از زدن چند خودرو مجبور شدیم عقبنشینی کنیم. در همین حین عراقیها ما را محاصره کردند. راه فرار نداشتیم. یکی از بچهها داوطلب شد که به صورت درازکش روی سیم بخوابد و بقیه از روی او رد بشوند تا حداقل یک نفر نجات پیدا کند و موقعیت ما را به لشکر اطلاع بدهد. با هم مشورت میکردیم که یک آرپیجی عراقی خورد پای درخت خرما و درخت افتاد روی سیم و همه ما نجات پیدا کردیم. [ شنبه 86/5/13 ] [ 3:40 عصر ] [ ]
|
|