|
چاره گر باش در یک مزرعه تعدادی از حیوانات به همراه صاحب مزرعه زندگی می کردند.یک روز،خرمزرعه توی چاه افتاد.حیوانات جمع شدند و شروع کردند به سر و صدا کردن،تا صاحب مزرعه فکری برای نجات خر بیچاره بکد.بعد از کمی فکر کردن،چیزی بهذهن مزرعه دار رسید.خرپیر بود و چاه هم باید پر می شد! مزرعه دار همسایه ها را صدا کرد و به هر یک از آنها بیلی داد و همگی با هم شروع کردند به پر کردن چاه!خر همان اول فهمید چه اتفاقی در حال افتادن است.ابتدا شروع کرد با صدای مهیبی فریاد زدن ولی اندکی بعد ساکت شد و همه را در حیرت فرو برد! در حالی که آنها داشتند با بیل خاک روی سر آن خر بیچاره می ریختند،بعد از هر چند تا بیل خاک،خر تکانب می خورد و خودش را به بالای خاک ها می کشید. خر،همین جوری ادامه داد تا یک دفعه پرید و از چاه بیرون آمدو فرار کرد. بعد از گذشت چند روز،خر برگشت و مزرعه دار را با یک جفتک زیبا و حرفه ای زخمی کرد.زخم عمیق بود،چرک کرد و مزرعه داربه خاطر همین زخم مرد!
گردآورنده:علی ابراهیمی نیا [ یکشنبه 91/4/25 ] [ 12:0 عصر ] [ ]
|
|