
... چند روزی می شد غذا نداشتند، علی (ع) مجبور شد یک دینار قرض بگیرد.
رفت بازار، توی راه مقداد را دید. پریشان احوال آمده بود برای اهل و عیالش غذا تهیه کند .
پول را داد به او. خودش رفت مسجد. وقتی برگشت خانه، پیامبر (ص) هم نشسته بود، مقداری غذا هم توی قابلمه می جوشید.
بعد از نماز علی (ع) نگاهی به فاطمه (ع) کرد، نگاهی به ظرف غذا. نگاهش طولانی شد، پیامبر (ص) دستی به شانه اش زد و گفت:
" این در مقابل آن دیناری ست که به مقداد دادی، خدا به هر که بخواهد روزی بی حساب می دهد. "