سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://bayanbox.ir/id/4058700490383228148?view

کوری آمد وسط صحن تو، بینا برگشت
یک زن ویلچری، روی دوتا پا برگشت

کافرى تا به ضریح تو نگاهش افتاد
سجده ای کرد سپس شیعه ی مولا برگشت

خسته بود از همه ی آینه ها... تا اینکه
زشت آمد، متحول شد و زیبا برگشت...

آنکه در صحن به دنبال شفا امده بود
با نگاهی به ضریح تو مسیحا برگشت

زائری گفت چرا اشک ندارم آقا
نگهش کردی و با دیده ی دریا برگشت

یک جوان حاجتش این بود: که زن میخواهم
رفت... تا اینکه شبی پیش تو بابا برگشت

به گمانم که به طور تو مشرف شده بود
آنکه با معجزه و با ید بیضا برگشت

صبح در قامت یک مرد گدا، رفت حرم
ظهر نزدیک اذان بود که "آقا" برگشت...

جبرئیل آمده بود ازوسط عرش؛ حرم
دو سه تا فرش تکان داد و به بالا برگشت...

نفس خادمتان خورد به آن نصرانی
در حرم شیعه شد، از مذهب ترسا برگشت

[ یکشنبه 93/6/16 ] [ 10:34 صبح ] [ ]

http://bayanbox.ir/id/7282355225500778753?view

امروز نمیخواهم از این بگویم که چرا به حضرت امام صادق علیه السلام ، "رئیس مذهب تشیع" میگوییم؛ امروز نمیخواهم از تعداد بی شمار شاگردان حضرت برایتان بگویم. نمیخواهم از این بگویم که اگر امام صادق و امام باقر علیهما السلام نبودند، شاید امروز هیچ چیز از تشیع و احکام الهی باقی نمیماند... اینها را بارها گفته اند و بارها شنیده اید. امروز میخواهم آخرین سفارش این امام بزرگوار قبل از عروج ملکوتی ـشان را برایتان بگویم. میدانید امام صادق علیه السلام در آخرین لحظات عمر پربارشان، چه توصیه ای کردند؟ بشنوید و پند بگیرید...

بعد از شهادت امام صادق علیه السلام ، ابابـصیر، یار دیرینه ی امام و از برترین شاگردان ایشان؛ جهت عرض تسلیت به منزل امام رفت و خدمت همسر امام رسید و تسلیت عرض کرد. در این هنگام همسر امام به ابابصیر گفتند: ای ابابصیر، اگر در لحظات آخر عمر ایشان، نزدشان بودی، اتفاق عجیبی را مشاهده میکردی. ایشان در روز آخر عمرشان، دستور دادند: تمام خویشاوندان و نزدیکان من را خبر کنید و هیچ کس را جا نیاندازید. وقتی تمام خویشاوندان آمدند و هیچ کس باقی نماند، امام صادق علیه السلام ، در همان لحظات آخر، خطاب به حاضرین فرمودند:

"شفاعت ما، به کسی که نماز را سبک بشمارد، نخواهد رسید"

اهمیت این توصیه را وقتی متوجه میشویم، که به جنبه های ماورائی شهادت یک امام فکر کنیم. در روایات شیعه منقول است که وقتی یکی امام در حال شهادت است، در لحظات آخر، تمام پیامبران و امامان پیشین، نزد او می آیند تا روح او را به اعلی علّیین ببرند. در چنین لحظه ای، امام صادق علیه السلام تصمیم میگیرند که خویشاوندان را جمع کنند و آنها را به جدی گرفتن نماز توصیه کنند. پس هرگاه که خواستید اهمیت نماز را درک کنید، به یاد بیاورید که امام صادق علیه السلام که تمام عمرشان را صرف تعلیم اسلام و احکام الهی به هزاران شاگرد خود نمودند، در لحظه آخر عمرشان، مارا به چیزی توصیه نکردند جز نـمـاز!

 


[ پنج شنبه 93/5/30 ] [ 6:22 عصر ] [ ]
http://8pic.ir/images/qdt7c7j95pe7k6j4ehba.jpg

««
یَجِبُ لِلمُومنِ عَلَی المُومنِ اَن یَستُرَ علیهِ سبعینَ کبیرةً »»

بر هر مومن واجب است تا از هر یک از مومنین هفتاد گناه کبیره را بپوشاند!

دقت بفرمایید: ما باید از هر نفر از مومنین؛ هفتاد عنوان گناه کبیره‌اش را مخفی کنیم، بپوشانیم ، و برایش آبروداری کنیم و هیچگاه علیه او استفاده نکنیم! (چرا که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرموده‌اند که نازل ترین مرتبه کفر این است که مرد از برادرش کلمه‌ای را بشنود آن کلمه را نگه دارد تا روزی علیه آن برادر استفاده کند تا برادر را مفتضح کند!/ بحارالانوار جلد77) یعنی باید عیوب، گناهان و زشتی های دیگران را بپوشانیم و فراموش کنیم.

ولی چه ارزان و چقدر آسان در یک دعوای ساده یا مشاجره بین دو نفر حرمت مومن و حقوق او نادیده گرفته می شود! و خدای ناکرده اسرار فاش می شود.
میدانید که اینجا قصه "مقابله به مثل" اصلا جا ندارد! پرده دری ممنوع است! فاش کردن سرّ ممنوع است حتی اگر سرّ تو را فاش کرد.

به راستی چقدر پرده‌دری و فاش کردن اسرار دیگران و غیبت های بی شمار روح ما را سیاه و کدر کرده؟! از همین کوری و کری قلب می شود حدس زد که چقدر ضرر کرده ایم.
اکثر ما از ملکوت آسمان و زمین و همسایگی با ملائکه هیچ حسی نداریم! عجیب نیست؟! در حالی که بارش یک تگرگ را درک می کنیم و توجه ما برای لحظاتی از هر چه غیر تگرگ باز می ماند! اما از نزول ملائکه و روح در لیله قدر هیچ ...
لولا انّ الشیاطین بحومون علی قلوب بنی آدم لنظروا الی ملکوت السموات
در صورتی که حفظ آبروی مردم؛ دوست یا دشمن و دعا برای آنها، شیاطین را از قلب ما دور می کند...

امروزه غیبت رایج ترین گناه است و هرجا که باشیم از مهمانی ها و جلسات خانوادگی و فامیلی تا محافل علمی، کوچه و بازار، ادارات و مدرسه و دانشگاه و مسجد و هیئت و همین اینترنت و... خلاصه همه جا حتی گورستان و مراسم تدفین! غیبت و سخن از غیر و ریخته شدن آبروی مسلمان؛ غباری تیره بر زنگار قلب ما اضافه می کند.
در حالی که واجب است سینه هر یک از ما گنجینه اسرار دیگران و صندوق امانات آنها باشد و نه تنها فقط مجالس و گفتار آنها نزد ما امانت باشد و گفتن و یا شنیدن عیوب و اسرار آنها را خدای ستار، حرام کرده است بلکه گناه کبیره آنها را نیز باید بپوشانیم. آن هم هفتاد گناه بزرگ!!

باید روشمان را تغییر دهیم. چون فرموده است یَـجـبُ پس لازم است و می بایست همگی ستار شویم!

 

بازتابی از shahab-moradi.ir


[ پنج شنبه 93/5/16 ] [ 1:12 صبح ] [ ]

http://bayanbox.ir/id/8780679071482903404?view

آخرین برگ رمضان بر زمین افتاد. بهار رمضان، خزان شد. عید فطر آمده و نمیدانیم شاد باشیم یا بغض کنیم و گوشه ای غمبرک بزنیم. حسی که الان دارم، مثل حس لحظه ی خوندن زیارت وداع تو حرم امام رضاست... کلمه به کلمه ـش دلم رو درد میاره... میگم خدایا، این زیارت آخرم نباشه... الانم میگم خدایا! نکنه این ماه رمضان آخرم باشه...

بلبلی زار زار می نالید __________ بر فراق بهار وقت خزان

گفتم اندوه مبر که بازآید ___(_______ روز نـوروز و لـالـه و ریحــان

گـفـت تـرسـم بـقـا وفـا نکـنـد _________ ورنه هر سال گل دمد بستان

واقعا یعنی تمام شد؟ سحری خوردن ها تمام؟ افطاری ها تمام؟ دیگه خبری از بوی نذری نیست؟ خبری از کمک به فقرا نیست؟ دیگه ماه بندگی تموم شد؟ شبای قدر و قرآن به سر گیری، تموم شد؟ هر روز عصر، جزءخوانی قرآن؛ تموم شد؟ یعنی باز هم، شیطان از بند آزاد شد؟

الوداع ای زمان طاعت و خیر __________ مجلس ذکر و محفل قرآن

مهر فرمان ایزدی بر لب __________ نفس در بند و دیو در زندان

انگار همین دیروز بود که ماه رمضان اومد. تا خواستیم یکم براندازش کنیم و از وجودش لذت ببریم، تموم شد! تا خواستیم کنارش بشینیم و به حرفاش گوش بدیم، بلند شد و رفت... تا خواستیم یکم درد و دل کنیم باهاش و سر بزاریم روی شونه ـش و های های گریه کنیم، وقتش تموم شد... تا اومدیم جواب سلامش رو بدیم، گفت خداحافظ...

یـار نادیده سیر، زود برفت __________ دیر ننشست نازنین مهمان

ماه فرخنده، روی برپیچید __________ و علیک السلام یا رمضان

باشه، قبول... خداحافظ رمضان! ولی بدان که 11 ماه، به امید بازگشتن تو، این دنیا و سختی هاش رو تحمل میکنم. بدون که وقتی تو گرما، آب نخوردم، سخت بود؛ اما لذت داشت. بدون که سختی کشیدن، فقط تو ماه خدا و برای خدا، لذت داره.
خداحافظ، رمضان...

اشعار از سعدی شیرازی


[ دوشنبه 93/5/6 ] [ 6:42 عصر ] [ ]

http://bayanbox.ir/id/2813952197632429862?view

به نام آزادگی و شرف ؛ به حق خون و مظلومیت ؛ به یاد امام و به دستور رهبر؛

فردا همگی به صحنه می آییم و شعار "مرگ بر اسرائیل" سر میدهیم.

روز قدس گرامی باد...


[ پنج شنبه 93/5/2 ] [ 7:0 عصر ] [ ]

http://bayanbox.ir/id/2395486894940666500?view

 

از گوشه مسجد برخواست و پرسید:
یا علی ، به من بگو من از کجا بفهمم خدا عبادت های مرا قبول کرد ؟ از کجا بفهمم خدا گناهان مرا آمرزیده است ؟ از کجا بفهمم خدا عبادت های مرا قبول نکرد و مردود اعلام شد ؟ از کجا بفهمم خدا گناهان مرا نیامرزید و در نامه ی عمل من ثبت شد ؟

امیرالمومنین علیه السلام فرمود:
اگر یک عبادتی انجام داده اید و بعد از آن عبادت ، خدا به شما توفیق داد عبادت دوم را انجام بدهید ، آن عبادت دوم دلیل بر آن است که خدا عبادت اول را از شما قبول کرد . چون عبادت اول تان را قبول کرد لذا به شما توفیق ورود به عبادت دوم را عنایت کرد.
اگر شما یک گناه و معصیتی مرتکب شدید ، منتهی بعد از آن گناه خدا به شما توفیق داد یک طاعت و عبادتی انجام داده اید ، این عبادت بعد از معصیت دلیل بر این است که خدا معصیت شما را آمرزیده است و مورد بخشش قرار داد لذا به شما توفیق داد که مرتکب طاعت و عبادتی‌‌ بشوید.
اگر اول یک طاعت و عبادتی انجام دادید ، بعد از آن عبادت مرتکب گناه و معصیتی شدید ، آن گناه ِ بعد از عبادت دلیل بر این است که خدا عبادت شما را قبول نکرد و مردود اعلام شد لذا مرتکب گناه شدید ، چون اگر عبادت ، عبادتِ مقبول بود می بایست شما را از گناه بازدارد . همین که بعد از عبادت معصیت کردید ، این معصیت دلیل بر این است که آن عبادت مقبول نبود.
اگر یک گناهی انجام دادید و بعد از آن مرتکب گناه دوم شدید ، آن گناه دوم دلیل بر آن است که خدا گناه اول تان را نیامرزید ، لذا مرتکب گناه دوم شدید. اگر مرتکب گناه سوم بشوید ، گناه سوم دلیل بر این است که خدا گناه دوم را بر شما نبخشید.

 


همان روزهایی است که فرمود: بپرسید سوالاتتان را، قبل از آن که از میان شما بروم... مردم یکی پس از دیگری می پرسیدند و امام، با حوصله و محبت پاسخ میداد، انگار نه انگار که همین مردم، چند سال دیگر، راه را بر حسینش میبندند...

در این شبهای قدر، اعمال خود را، با کلام امیر بسنجیم و ببینیم که گناهانمان بیشتر ثبت شده است، یا عباداتمان... التماس دعا


[ جمعه 93/4/27 ] [ 6:19 عصر ] [ ]

چند ساعتی فکر کردم که در مورد امام مجتبی علیه السلام باید چه چیزی نوشت. به کدام جنبه از زندگانی این بزرگوار باید پرداخت؟ به کدام فراز از زندگی ایشان باید اشاره کرد؟ از شادی های کودکانه ایشان در زمان حیات رسول اکرم باید گفت، یا از مصائبشان بعد از رحلت پیامبر؟ از داستان کوچه باید گفت یا شب تشییع مادر؟ ماجرای شهادت پدر را باید گفت یا هفت ماه خلافت امام را؟ پای منبر نشستن و شنیدن توهین از منبری را، یا خیانت یاران و زخم خوردن در مسجد را؟ از جنگ و صلح اجباری امام بگویم یا از مردم پولدوست و آدم فروشی که دور امام را گرفته بودند؟ از کرامت و دست و دلبازی امام بگویم، یا از تنهایی و بی کسی امام؟ از مظلومیت و شهادت بدست همسر بگویم، یا از تشییع و کفن خونین امام؟ از توهین های دشمنان و بدخواهان شیعه به ایشان بگویم، یا از تابیدن آفتاب حجاز بر مزار پاکش؟

واقعا بزرگترین ظلمی که متوجه حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام میشود، از سوی خود ما شیعیان است. اینطور که ما اماممان را غریب و ناشناخته رها کردیم و تلاش نمیکنیم زندگی ایشان را بهتر درک کنیم و تا این حد به ایشان کم لطفی میکنیم، بزرگترین ظلمی است که میتوان به ایشان کرد. اما از اینها بگذریم... روز شادی اهل بیت است و شیعیان نیز باید شاد باشند...

http://bayanbox.ir/id/8484340233359925507?view

دیگر زمان دربدری ها تمام شد
حالا زمان عاشقی ما شروع شده است
تو آمدی و حضرت حیدر پدر شده
دوران مادرانه ی زهرا شروع شده است


ای ابتدای سوره ی کوثر خوش آمدی
ای اولین حسین پیمبر خوش آمدی


تو آمدی و شاخه ی طوبی ثمر گرفت
آخر دعای سبز پیمبر اثر گرفت
ای بانمک ترین پسر های فاطمه
تو آمدی و بوسه ز رویت پدر گرفت
ای قوت  همیشه ی بازوی مرتضی
فتح الفتوح کردی و لشگر جگر گرفت
وقتی که می زنی به دل لشگر جمل
دیگر نمی شود دم تیغت سپر گرفت
از دست نعره های بلندت به معرکه
دشمن فرار کرده و راه مفر گرفت


بالا بزن نقاب خودت را یل جمل
معنا بده به جمله احلی من العسل


[ یکشنبه 93/4/22 ] [ 11:0 صبح ] [ ]

http://bayanbox.ir/id/4837610460349258444?view

« خدایا زینت ده مرا در این روز، با پوشش و پاک‌دامنی »
در این فراز از دعا، دو چیز از خدا میخواهیم. اول ستر؛ یعنی پوشاندن عیب و گناه دیگران. عیب های خودم را بچسبم و کاری به عیوب دیگران نداشته باشم. یکی از بزرگترین گناهان در همینجا اتفاق می افتد و آن غیبت است. غیبت دقیقا نقطه مقابل ستر است. "فلانی چشم چران است" این یعنی غیبت! یعنی برملا کردن عیب دیگران. جای اینکه مثل مگس که کثیفی را انتخاب میکند، ما هم غیبت را انتخاب کنیم، زنبور باشیم که گل را انتخاب میکند و ستر را انتخاب کنیم. دومین چیزی که میخواهیم، عفاف است. یعنی بعد از اینکه گناه دیگران را پوشاندیم، خودمان هم گناه نکنیم! پاکدامنی یعنی گناه نکردن. یعنی میخواهیم که نفس و ذاتمان عفیف باشد. و همانا این 2 صفت، زینت انسان است. پس هم گناه دیگران را بپوشانیم، هم خودمان گناه نکنیم...

« و بپوشانم در این روز، در جامه قناعت و کفاف»
کفاف یعنی همون "آب باریکه" یا همون "گنجشک روزی"... هرکسی نمیتواند مسئولیت هایی که همراه مال و منال می آید را انجام دهد. شما اگر پولدار باشید و همسایه شما فقیر، مسئولیت بر عهده شماست. آن کسی که توانست مسئولیت دارا بودن خودش را بخوبی انجام دهد، حضرت امیرالمومنین علیه السلام بود. در تاریخ مانند ایشان نداریم که هر شب، تک تک فقرای شهرشان را سیر کنند. پس آب باریکه داشتن زیاد هم بد نیست. حداقل اینکه آن مسئولیت ها را ندارد. نکته بعدی قناعت است. اگر انسان قانع باشد، هر مقداری از روزی که خداوند به او بدهد، راضی خواهد بود.
یکی از دوستان نقل میکرد که یکی از علماء، در لحظات پایانی عمر، به فرزند بزرگشان گفتن کاغذ بیاور و بنویس که این مقدار، از فلانی طلبکارم، این مقدار از فلانی طلبکارم، فلان شیء را به فلانی امانت داده ام... فرزند گفت: پدرجان، لحظات آخر است، جای طلبکاری ها، بدهکاری ها را بگو که مدیون نمانی! پدر گفت: فرزندم! هیچ وقت در هیچ نقطه ای از زندگی ام، چیزی از کسی قرض نکرده ام! اگر داشتم، خرج میکردم و میخوردم، اگر نداشتم، قناعت میکردم! ... واقعا خوب نیست که انسان در پایان عمرش، نگران بدهکار بودن نباشد؟ نتیجه ی قناعت همین است. پس قانع باشیم و روزی را به حد کفایت از خدا طلب کنیم.

« و وادارم نما در این روز، بر عدل و انصاف »
اگر کاسب هستیم، با همه مشتری ها یک جور برخورد کنیم. اگر کارمند هستیم، با همه مراجعین، یک جور برخورد کنیم. نشود که هوای یکی را بیشتر از بقیه داشته باشیم. اگر مشتری هستید هم انتظار بی عدالتی نداشته باشید. نقل است از یکی از علما، که وقتی وارد قصابی شدند، گفتند آقای قصاب! از همان گوشتی که به اون پیرزن میدی، به من هم بده! یک وقت بخاطر عمامه ما، فرق نگذاری بین من و این پیرزن...
نشود که ندانسته و از روی ظاهر، بر کسی قضاوت کنیم و بی انصاف شویم. اگر پشت فرمان میشینیم، رعایت دیگران را بکنیم، رعایت سواره و پیاده را بکنیم. راه مردم را بند نیاوریم، دغدغه مند باشیم و فقط به فکر خودمان نباشیم. انصاف یعنی اینکه اگر یکی با شما تصادف کرد و دیدید وضع خوبی ندارد و گرفتار است، ببخشید اورا... انسان عادل و منصف، همیشه در نزد خدا و مردم، بالا و با ارزش است...

« و آسوده‌ام دار در این روز، از هر چیز که می‌ترسم »
از آمریکا میترسید؟ از زلزله و سیل و طوفان میترسید؟ میترسید از فقر؟ از مرگ عزیزان؟ از مرگ خودتان؟ از نمره ی بد؟ از معلم بد؟ از دوست بد؟ از ارتکاب به گناه؟ از بی توفیقی در عبادت؟ از چی میترسید؟ هرچیزی که بترسید، بدانید که خدا قدرتمند تر از آن است. پس توکل کنید به خدا و بخواهید که ترس شما را از بین ببرد، شما را آرام کند و آنچه از آن میترسید بر سرتان نیاید...

« به نگاه‌داری خودت ای نگه‌دار ترسیدگان »


[ پنج شنبه 93/4/19 ] [ 12:0 عصر ] [ ]

http://bayanbox.ir/id/6712297057435417323?view

« خدایا در این روز محبوب نما در نزد من نیکی کردن را »
یکی از بهترین دعاها همین است. اینکه آدم، عاشق این باشد که به دیگران کمک کند. کیف کند وقتی پولی به فقیر میدهد. لذت ببرد وقتی به خیریه ها کمک میکند. در پوست خود نگنجد، وقتی عده ای از فقرا را اطعام کند... و ثواب احسان را هم که میدانیم از بالاترین ثواب هاست. پس چه خوب است که علاقمند باشیم به کسب این ثواب بزرگ... در این ماه رمضان که نذری پختن مرسوم است، یک روز همینجوری بدون نذر و فقط از سر احسان، بیایم و شل زرد بپزیم و در محله ای فقیرنشین پخش کنیم! کاری بهتر از این؟

« و ناپسند بدار در این روز فسق و نافرمانی را »
در روایات نقل شده است از معصومین علیهم السلام، که دلیل اینکه ما گناه نمیکنیم، این است که گناهان در نزد ما ناپسند و زشت جلوه میکنند. یعنی همانطور که از یک چیز نجس پرهیز میکنند، از گناهان هم پرهیز میکنند... تصور کنید که هرگاه میخواهیم کار گناهی را انجام دهیم، آن کار در چشممان مانند چیزی نمایان شود که از آن بیزاریم. مثلا نامحرم را مانند یک لاشه ی از هم دریده و بدبو ببینیم! خب معلوم است که اینگونه دیگر نگاه نمیکنیم به آن نامحرم... دعای امروزمان هم همین است. خدایا، کاری کن که گناهان در چشم من ناپسند باشند! تا میخواهم به گناه نزدیک شوم، حالم بهم بخورد و برگردم بروم پی کارم...

« و حرام کن بر من در آن روز، خشم و آتش خودت را »
در همه فرازهای دعا، میگوییم "در این روز" ، در این فراز باید بگوییم "در آن روز" خدایا در آن روز قیامت، مارا از آتش خشم خودت محفوظ بدار... آن آتش رو بر ما حرام کن! نه اینکه ما سمت آتش نرویم، بلکه آتش سمت من نیاید...گاهی از طرف خداوند به آتش جهنم فرمان داده میشود که سوزاندن فلان بنده، بر تو حرام است! آنجاست که خودِ آتش هرگز سمت آن بنده نخواهد رفت...

« به یاریت ای دادرس دادخواهان »
خداوند آن کسی است که هرکس فریاد یاری برآرد، خدا به یاری او میشتابد. هرکسی باشی و در هر جایی از این دنیا باشی، وقتی بگویی "خدایا کمک!!" خدا جوابت را خواهد داد...


[ چهارشنبه 93/4/18 ] [ 12:0 عصر ] [ ]

http://bayanbox.ir/id/6449031592889305193?view

« ای خدا مرا در این روز از آنان که بر تو توکل کنند »
خداوندا، کاری کن که چشم به دست هیچکس بجز تو نداشته باشم. به هیچ کس جز تو توکل نکنم و فقط از تو بخواهم... شنیده اید داستان آن عربی که نزد حضرت سیدالشهدا آمد و گفت : مقروضم... کمکم کنید. حضرت گفتند از تو 3سوال میپرسم، اگر هرسه را پاسخ دادی، تمام قرض تو را میدهم. سوال اول و دوم را کاری ندارم، سوال سوم این بود که راه "نجات از مهالک" چیست؟ چکار کنیم که خطرات متوجه ما نباشند؟ عرب پاسخ داد: توکل بر خدا... و پاسخ صحیح هم همین است. اگر نگرانیم خطری به ما برسد، به خدا توکل کنیم... اگر نگران آینده خودمان هستیم، به خدا توکل کنیم. نگرانیم که آیا کار و زندگیمان درست میشود؟ به خدا توکل کنیم. بدهکاریم؟ به خدا توکل کنیم... یادم نرود و بگویم که حضرت سید الشهدا، علاوه بر پرداختن تمام قرض او، انگشتر خویش را هم به او بخشید...

« و نزد تو فوز و سعادت یابند قرار ده »
خداوندا، مرا رستگار و سعادتمند کن. یعنی مرا جهنمی نکن! مرا خوشبخت و مورد نعمت قرار ده... در سوره ی انعام، میخوانیم که کسانی که از عذاب الهی در امان باشند، رستگارانند. و راه در امان ماندن از عذاب الهی، عدم ارتکاب گناهان است. پس اگر میخواهیم رستگاری و سعادت، شامل حالمان شود، باید از عذاب الهی دوری کنیم. هر کاری که میدانیم به عذاب منتهی میشود، از آن دوری کنیم. بنظر شما، ما هم در لحظات پایانی عمرمان، میتوانیم بگوییم: "به خدا، رستگار شدم" ؟

« و مرا از آنان که مقربان درگاه تو باشند قرار ده »
خداوندا، من جزء آن افرادی باشم که جایگاهی در اطراف عرش تو دارند. خدایا، نکند که مرا از درگاه خود طرد کنی! سرانجام من نشود مانند آن بنده ای که از زیادی گناه، به او بگویی "دیگر به تو کاری ندارم" ! خدایا نشود که از رحمت تو محروم شوم. نشود که در روز حسرت، حسرت بخورم... به تو پناه میبرم ای خدا « به حق احسانت ای آرزوی طالبان »
استادمان میفرمود، وقتی دعا میکنید چشمتان فقط به خدا باشد، مثلا دعا میکنید برای رفع بدهکاریتان، در حین دعا به این فکر نکنید که فلان دوستم، ممکن است به من کمک کند که بدهی را تسویه کنم، یا فلانی ممکن است ضامن وام شود برایم... فقط دعا کنید و بگویید، خدایا، هیچکس را جز تو ندارم و فقط از تو میخواهم! اینجاست که دعایتان برآورده میشود. خدا دعای کسی را دوست دارد که فقط و فقط اورا راه حل مشکلش میداند. و بدانید که خداوند هرکس که به غیر او امید داشته باشد را، ناامید میکند ...


[ سه شنبه 93/4/17 ] [ 12:0 عصر ] [ ]
<      1   2   3   4   5   >>   >

مراسم این هفته

چهارشنبه 2 دی‌ماه
خیابان معلم / کوی 10 / فرعی چهارم
شروع مراسم ساعت ۱۹:۳۰

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 560004