سفارش تبلیغ
صبا ویژن

5 جمله ی حکیمانه

1- باغ خزان زده همان عاشق دور از یار است.

2-قدرت جسمانی گذراست اما قدرت روحانی پایدار خواهد بود.

3-صدای عمل شما از صدای فریادتان بیشتر است.

4-برای آنچه که دارید شکر گذار باشید تا چیز های خوب بیشتری به سویتان جذب شود.

5-ابله خوش بختی را در دوردست ها جست و جو میکند عاقل آن را زیر پاهایش حس می کند.


[ جمعه 91/4/23 ] [ 12:0 عصر ] [ ]

به ماه رمضان نزدیک می شویم... 

تابستان بود.40_50 درجه بالای صفر.گرما همه را کلافه می کرد.اگر چند

 پارچ آب یخ هم می خوردی،تشنگی رهایت نمی کرد!

برنامه ی سنگر را تقسیم کرده بودند دو روز چند نفرشان روزه می گرفتند 

و بقیه از آن ها پرستاری می کردند و بادشان می زدند.

دو روز بعدی جایشان را با هم عوض می کردند.

                       به نقل از حجت الاسلام و المسلمین فلاحی

 


[ پنج شنبه 91/4/22 ] [ 5:55 عصر ] [ ]

حس غریب

 دوستی،شب عملیات با من گفت:

«کاش مدعیان،این«حس غریب»را در میافتند:

این وجد آسمانی را که گویی همه ی ذرات بدن انسان،

در سماع وصلی راز آمیز«عین لذت»شده اند.

نه آن لذت که هر حیوان پوست داری که حواس پنج گانه اش 

از کار نیفتاده است،حس می کند«الذّ لذات را.»

گفتم:

«عزیز من! مدعیان را به خویشتن واگذار!

خدا این حس را به هر کسی نمی بخشد؛

توفیقی است و توقیفی؛هر دو»

او رفت و شهید شد.و من وقتی بالای جنازه ی خون آلودش نشسته بودم،

به یقین رسیدم که؛

«شهدا از دست نمی روند به دست می آیند.»

                           شهید مرتضی آوینی

 


[ پنج شنبه 91/4/22 ] [ 5:31 عصر ] [ ]

 

ده راه موفقیت

1-همه ی موفقیت های این دنیا از سخت کوشی حاصل میشود

2-شکست خوردن در مسیر ابتکار بهتر از پیروزی در تقلید است

3-تلاش کنید تا ارباب سرنوشت خود باشید

4-مهلک ترین دشمن خلا قیت عقل سلیم است

5-همیشه در تکاپو باشید سستی ویرانگر است

6-کامیابان حقیقی کسانی هستند که از اقبال خوبشان به نفع سایرین استفاده می کنند

7-هرگز از این که به موفقیت نرسی نهراس تنها چیز ترسناک این است که تلاش نکنی

8-یک ذهن صلح طلب ذهنی قدرتمند است

9-در پی خوبی دیگران باشید ان چه بد است معمولا جهالت و ترس است

10-همیشه بپرسید چرا و هیچ گاه از پاسخ قانع نشوید

 

کتاب هزار راه موفقیت   

 

 


[ سه شنبه 91/4/20 ] [ 6:0 عصر ] [ ]

 چشم انتظار
از نو شکفت نرگس چشم انتظاری ام
گل کرد خار خار شب بی قراری ام

تا شد هزار پاره دل از یک نگاه تو
دیدم هزار چشم در آیینه کاری ام
 
گر من به شوق دیدنت از خویش می روم
از خویش می روم که تو با خود بیاری ام

بود و نبود من همه از دست رفته است
باری مگر تو دست بر آری به یاری ام

کاری به کار غیر ندارم که عاقبت
مرهم نهاد نام تو بر زخم کاری ام

تا ساحل نگاه تو چون موج بی قرار
با رود رو به سوی تو دارم که جاری ام

با ناخنم به سنگ نوشتم : بیا , بیا
زان پیشتر که پاک شود یادگاری ام


[ جمعه 91/4/16 ] [ 10:0 عصر ] [ ]

جمعه پاتزدهم شعبان سال 255 هجری در شهر سامرا حضرت مهدی (عج) چشم به جهان گشود.
حکیمه dدختر امام محمد تقی (ع) نقل می کند که امام حسن عسکری (ع) مرا خواست و فرمود : عمه امشب نیمه شعبان است نزد ما افطار کن که خدواند در این شب فرخنده شخصی را متولد می سازد که حجت او در روی زمین می باشد .
عرض کردم : مادر این فرزند مبارک کیست؟  فرمود : نرجس.
گفتم : فدایت شوم اثری از حاملگی در این بانوی گرامی ندیدم!
فرمود : برای همین می گویم نزد ما باش.وارد خانه شدم سلام کردم بانوی عالی مقام نرجس خاتون آمد کفش از پای من بیرون آورد و گفت :ای بانوی من شب بخیر!گفتم:بانوی من و خاندان ما نویی!گفت:نه،من کجاو این مقام بزرگ؟ گفتم : دخترجان امشب خدواند پسری به تو عنایت می فرماید : که سرور دوجهان خواهد بود. تا این کلام ازمن شنیدبا کمال حجب و حیا نشست. پس از اقمه نماز افطار کردم و خوابیدم،سحرگاه برای انجام نماز شب برخاستم.بعد از نماز دیدم نرجس خوابیده و از وضع حمل او خبری نیست.پس از تعقیب نماز دوباره خوابیدم که پس از لحظه ای با اضطراب بیدار شدم دیدم نرجس نیز بیدار است ولی هیچگونه علامتی در وی مشهود نیست .
نزدیک بود که در وعده امام (ع) تردید کنم که ناگهان امام(ع)در مکانی که تشریف داشتند با صدای بلند مرا صدا زده فرمودند :
عمه : تعجیل مکن که وقت نزدیک است!
همینکه صدای مبارک امام حسن عسکری (ع) را شنیدم مشغول خواندن سوره المسجده و یس شدم.در این موقع نرجس با حال اضطراب از خواب برخاست . منبه وی نزدیک شدم و نام خدا را بر زبان جاری کردم و پرسیدم : آیا درخود چیزی احساس می کنی؟ گفت : آری.
گفتم : ناراحت مباش و دل قوی دار،این همان مژده است که به تو دادم.
اندکی بعد صاحب الامر سلام الله علیه متولد شد آن ماه پاره را دیدم که مواضع هفتگانهسجده را روی زمین گذاشته و ذکر حق می گوید. او را در آغوش گرفتم در حالی که بر خلاف نوزادان دیگر از آلایش ولادت پاک و پاکیزه بود.
در این هنگام امام عسکری (ع) صدا زد : عمه جان ! فرزندم رانزد من بیاور،و او را نزد پدر بزرگوارش بردم،او را به سینه چسبانید و زبان در دهانش گذارد و دست بر چشم و گوش او کشید و فرمود فرزندم با من حرف بزن! آن مولود مسعود گفت : شهادت می دهم به وحدانیت پروردگار و رسالت حضرت محمد(ص)،سپس بر امیرالمومنین(ع) و ائمه طاهرین (ع) درود فرستاد و چون به نام پدرش رسید دیدگان گشود و سلام کرد .
امام(ع) فرمود : عمه جان :او را نزد مادرش ببر تا به او نیز سلام کند و باز نزد من برگردان. او را نزد مادرش بردم سلام کرد،مادر نیز جواب سلامش را داد،سپس او را پیش امام حسن عسکری (ع)برگردانیدم 1.

1- بخار ،ج51،ص2 


[ چهارشنبه 91/4/14 ] [ 10:0 عصر ] [ ]

شمایل حضرت علی اکبر:
ایشان چهره ای نورانی و پیشانی پهن داشتند که موهای ایشان ازروی نرمه ای گوش بیشترنبوده این خصوصیات ظاهری ایشان است که خصوصیات ظاهری برای ما نسبت به خصوصیات اخلاقی از درجه اهمیت کمتری برخورداراست.

فضایل حضرت علی اکبر(ع):
نمود حضرت علی اکبر(ع)و حضرت اباالفضل(ع) در صحنه ی کربلاست مورخین نقل کرده اند زمانی که لشکر عمر سعد چهره ی با برکت حضرت را دیدند گفتند (فتبارک الله احسن الخالقین) این قدر حضرت علی اکبر شبیه پیامبر(ص) بودند که لشکر عمر سعد گمان کردند پیامبر(ص) است که حضرت علی اکبر(ع) فرمود: اناعلی بن الحسین بن علی(ع) و بعد بحث ولایت و توحید را عنوان کرد و فضایل امام حسین(ع) را توصیف فرمود فضایل حضرت علی اکبر(ع)به قدری بودکه در زیارت عاشورابه ایشان سلام داده شده السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین لفظ علی بن الحسین اشاره به وجود با برکت حضرت علی اکبر(ع)دارد و قبرحضرت نیز پایین قبر امام حسین(ع) است. برای روشن فضایل حضرت به معرفی جعفر کذاب می پردازیم جعفرکذاب فرزند امام هادی(ع) بود که به دروغ ادعای نبوت کرد و خود را به جای امام زمان(عج) معرفی کرد پس می رساند که درست است که پدر جعفر معصوم بود امام جعفر کذاب شد و ادعای امامت کرد پس اگر بگوییم فضایل حضرت علی اکبر(ع) فقط به خاطر این بوده که فرزند امام حسین(ع) بوده درست نیست لذا حضرت علی اکبر(ع) خودشان خودسازی داشته اند و شرایط مساعد بوده و لقمه حلال خورده اند ولی مهم اختیار انسان است حضرت به اختیارخود اینگونه شده بودند و به همین دلیل امام حسین در وصف ایشان فرمودند:
« اللهم اشهدعلی هولاء القوم فقد برز علیهم غلام اشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولک » خدایا شاهد باش بر این قوم به سوی آنها آشکار می شود پسری که شبیه ترین فرد از نظر ظاهر و اخلاق و گفتار به پیامبر(ص) است.


[ یکشنبه 91/4/11 ] [ 10:0 عصر ] [ ]

حکایت!!!

روزی استادی در کنار دریا راه می رفت که نوجوانی نزد او آمد و گفت:
«استاد! می شود در یک جمله به من بگویید بزرگترین حکمت چیست »
استاد از نوجوان خواست وارد آب بشود.
نوجوان این کار را کرد.
استاد با حرکتی سریع، سر نوجوان را زیر آب برد و همان جا نگه داشت،
طوری که نوجوان شروع به دست و پا زدن کرد.
استاد نوجوان وحشت زده از آب بیرون آمد و با تمام قدرتش نفس کشید.
او که از کار استاد عصبانی شده بود، با اعتراض گفت:
 « استاد ! من از شما درباره حکمت سؤال می کنم و شما می خواهید مرا خفه کنید »
استاد دستی به نوازش به سر او کشید و گفت:
«فرزندم! حکمت همان نفس عمیقی است که کشیدی تا زنده بمانی.
هر وقت معنی آن نفس حیات بخش را فهمیدی، معنی حکمت را هم می فهمی!»


[ پنج شنبه 91/4/8 ] [ 10:6 عصر ] [ ]

ابوسعید خدرى از پیغمبر (ص) نقل کرده که فرمود :

ابشرکم بالمهدى یبعث فى امتى على اختلاف من الناس زلزال فیملاء الارض عدلاً و قسطاً کما ملئت ظلماً و جوراً یرضى عنه ساکن السماء و ساکن الارض یقسم المال صحاحاً فقال له رجل : و ما صحاحاً ؟ قال : السویة بین الناس .

شما را مژده به ظهور مهدى مى دهم که به هنگام اختلاف زیاد و تزلزل مردم ، قیام کند و زمین را پر از عدل و داد نماید چنان که از ظلم و ستم پر شده باشد ساکنان آسمان و زمین از حکومت او راضى خواهند بود و اموال را میان مردم به طور مساوى قسمت کند.


[ سه شنبه 91/4/6 ] [ 11:25 عصر ] [ ]

مایه زینت عابدان

امام سجاد علیه السلام مایه فخر و زینت عابدان و پیشوای بندگان پاک و خالص خداوند، و آقای ساجدان و زینت عابدان است. آن ها که با تاریخ او مأنوس اند، این مسأله را به نیکی درمی یابند که این لقب «زین العابدین» از سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله برای او معّین شد و پیامبر گرامی، خود او را زین العابدین خواند و فرمود: «هنگامی که قیامت بر پا شود، ندا دهنده ای در میان جمع اهل محشر ندا در دهد که مایه زینت عابدان کجاست».

شکوه و جلال

امام سجاد علیه السلام چنان جلال و شکوهی داشت که حتی دشمنان حضرت نیز در برابر هیبت ایشان سر تعظیم فرود می آوردند. برای نمونه، مسلم بن عَقَبه، از ستمگران روزگار که به قصد کشتن امام سجاد علیه السلام با حضرت رو به رو شده بود، به محض دیدن امام، بی اختیار به تکریمش پرداخت و او را با احترام در کنار خود نشاند و پس از تکریم و تعظیم، آن حضرت را به خانه اش برگرداند. هنگامی که از او علت این کار را پرسیدند، پاسخ داد: شکوه و هیبت او مرا فرا گرفت. او که ابتدا قصد کشتن امام را داشت، بی اختیار به امام عرض کرد که هر حاجتی داری، بگوی. امام برای خود حاجتی نخواست، ولی برای عده ای طلب بخشش کرد و آنها را از مرگ نجات داد.


[ دوشنبه 91/4/5 ] [ 12:0 عصر ] [ ]
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

مراسم این هفته

چهارشنبه 2 دی‌ماه
خیابان معلم / کوی 10 / فرعی چهارم
شروع مراسم ساعت ۱۹:۳۰

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 41
کل بازدیدها: 572376