|
سلام امروز براتون چند تا از عکس های هیئت رو گذاشتم از عکس ضریح حضرت معصومه (ص) بگیر تا نمایشگاه قرآن http://i9.tinypic.com/6pyai39.jpg http://i9.tinypic.com/6l0ekoh.jpg http://i7.tinypic.com/6uhzfop.jpg http://i19.tinypic.com/8amq6fm.jpg http://i16.tinypic.com/8bsctc9.jpg [ یکشنبه 86/9/4 ] [ 6:33 صبح ] [ ]
آزمایشها و مشاهدات متعددی در کشور های مختلف دنیا صورت گرفته است که سعی در کشف اسراردنیای مرموز گیاهان دارند از آن جمله کتاب زندگی مرموز گیاهان که در امریکا به چاپ رسیده است. مهمترین انگیزه نوشتن این کتاب اتفاقی بود که در سال 1966 در اداره پلیس نیویورک روی داده است . کلیر باکستر که کارشناس دستگاه دروغ سنج این اداره بود روزی شاید به طور اتفاقی الکترود های دستگاه مزبور را روی برگ گیاهی به نام دراکانه قرار داد و به آن آب داد . او انتظار داشت آب گیاه موجب شود گالوانومتر مقاومت کمتری را در عبور جریان الکتریکی نشان دهد ولی عکس آن روی داد او تصمیم گرفت آن برگ را بسوزاند حتی قبل از خروج فندک و اجرای تصمیم مشاهده کرد عقربه دستگاه به شدت منحرف شد و این به این معنی بود که هدایت سطحی گیاه افزایش یافته است رسم منحنی این تغییرات شباهت زیادی به منحنی الکترو آنسفالوگرام شخصی داشت که مورد آزار قرار گرفته است . وقتی باکستر برگ را سوزاند شدت جریان ضعیفتر بود ولی وقتی تصمیم گرفت فقط تظاهر به سوزاندن گیاه کند واکنشی مشاهده نکرد گویا گیاه متوجه تصمیم دروغین او شده بود با آزمایش های دیگر باکستر به این نتیجه رسید که گیاهان احساسات انسانی را درک می کنند و نسبت به صاحب خود واکنش هیجانی بروز می دهند . در یک آزمایش دیگر متوجه شد که گیاهان نوعی حافظه دارند . نحوه آزمایش به این ترتیب بود که چشم شش نفر را بستندو از آن ها خواستند کاغذ های تا شده ای را انتخاب کنند .بر روی یکی از آن ها مطلبی نوشته شده بود و از انتخاب کننده خواسته بود یکی از دو گیاهی را که در اتاقی قرار دارند را نابود کند آن شخص را در این شرایط کسی نمی توانست بشناسد ، سپس الکترود هایی بر روی گیاه شاهد ( که در اتاق دیگری قرار داشت ) قرار دادند و شش نفر مظنون به ترتیب از جلو گیاه عبور کردند . با کمال تعجب مشاهده شد وقتی شخصی که دستور نابودی گیاه را داشت به گیاه نزدیک شد عقربه دستگاه شروع به نوسان کرد و این از دو حال خارج نبود « یا اینکه گیاه او را شناخته بود و یا اینکه با نوعی تله پاتی موضوعی را که سعی در پنهان کرده آن را داشت دریافته بود » http://www.damanpak.blogfa.com [ جمعه 86/7/20 ] [ 1:0 صبح ] [ ]
سلام به همه ی دوستان عزیز ببخشید که آپ دیت نمی شم چند وقته یه کار کامپیوتری دارم خلاصه وقت نمی کنم از همه می خوام منو ببخشند قول می دم که خیلی سریع آپ بشم فعلا خدانگهدار [ سه شنبه 86/6/20 ] [ 10:57 صبح ] [ ]
کعبه یعنی با تو بودن ای خدا
حج فقط راهی برای وصل توست
نامت ای کعبه همیشه بر لبم ز آتش هجر تو در تاب و تبم عشقت انداخته سوزی به دلم
تبم ای کعبه ی مقصود برفت از تنور دل من دود برفت در تب عشق تو ای کعبه عشق
طواف حاجیان در کعبه باشد
هر دو عالم فروغ روی وی است
کعبه ی جان روی جانان دیدن است
کعبه ی مردان نه از آب و گل است
دل بدست آور که حج اکبر است
کعبه مپندار که آب و گل است
راه دور کعبه را گم کرده ای حاجی چرا ؟
میان کعبه و ما گرچه صد بیابان است
هزار بار پیاده طواف کعبه کنی
![]()
حج چیست ؟ از پا و سر بیرون شدن
عاشقان اول طواف کعبه جان کرده اند
خداوندا ! دلم پر بود از عطر لطیف دستهای تو ... و چشمانم تو را می دید ... من هنوز در حسرت تکرار آن روزم .. .
به کعبه گفتم تو از خاکی منم خاک چرا باید به دور تو بگردم ؟ ندا آمد تو با پا آمدی باید بگردی برو با دل بیا تا من بگردم
هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم
دلم به یاد مدینه بهانه می گیرد سراغ باغ گلی را شبانه می گیرد چه حکمت است که چو نام فاطمه (س) آمد به یاد یار و دیار آنچنان بگریم زار
![]() نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
![]() روز و شب خوابم نمی آید به چشم غم پرست
![]()
ما بیغمان مست دل از دست داده ایم
![]() جز وصل تو دل به هر چه بستم توبه بی یاد تو هر جا که نشستم توبه
در حضرت تو توبه شکستم صد بار
![]() از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
![]() ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست
![]() گر از این منزل ویران به سوی خانه روم
![]() هوای کوی تو از سر نمی رود چه کنم
![]() من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
![]() کعبه یک سنگ نشان است که ره گم نشود
![]() به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
![]() احرام عاشقان به از احرام حاجیان
![]() روز وصل دوستداران یاد باد
![]() فلک چو دید سرم را اسیر چنبر عشق
![]() حج ...
ضیافت خانه ی قدسی حضرت رحمان و گلشن باصفای کمال و تعالی انسان است ...
![]() امیدوارم آنگونه که امام صادق (ع) فرمودند ...
همانگونه که با بدنهاتان در میان مردم طواف می کنید با قلبتان در جمع ملائک عرش خدا را طواف کنید .
![]() ![]() [ دوشنبه 86/6/12 ] [ 1:0 صبح ] [ ]
شرکت آمریکایی Google علامت تجاری خود را در اداره مالکیت صنعتی ثبت کرده است. به گزارش بخش خبر تراشه، در آگهی ثبتی که در روزنامه رسمی کشور برای ثبت علامت تجاری Google به
منبع:khargsaba.blogfa.com [ دوشنبه 86/5/29 ] [ 1:0 صبح ] [ ]
1- همهچیز در نحوه نوشتن 2 - نوار ابزار گوگل 3 - چه کسی به سایت شما لینک داده است 4 - کاربردهای تجاری 5 - نگاهی به آینده 7 - فقط صفحات جدید
جستجو بدون ذکر تاریخ، نتایج بیشماری در پی دارد. انبوه نتایج، نه تنها به یافتن مطلب موردنظرتان کمکی نمیکند، بلکه موجب سردرگمیتان نیز میشود. علاوه براین اگر بعد از یک بررسی طولانی بین نتایج جستجو، به اطلاعات موردنظرتان رسیدید و متوجه قدیمی بودن آنها شدید، چطور؟ اگر به دنبال اطلاعات جدید و روزآمد هستید، در قسمت جستجوی پیشرفته، عبارات <3 ماه>، <6 ماه> و حتی <یکسال> را در مقابل گزینه Date وارد کنید تا گوگل بسته به تاریخ ذکر شده، فقط فهرست صفحات جدید را برایتان نمایش دهد. مثلاً اگر عبارت <3 ماه> را انتخاب کنید، گوگل تمامی صفحاتی که در سه ماه گذشته ایجاد یا بروز شدهاند را جستجو و آنهایی که با موضوع موردنظرتان منطبق هستند را نمایش میدهد. 8 - مستثنی کردن کلمات 9- Wildcardها 11 - شرکت در گروههای خبری 12 - جستجوی خودکار 13 - جستجوگر اخبار 14 - ماشینحساب گوگل 16 - ترجمه کنید 17 - تصویریاب 18 - پرسش و پاسخ 19 - نمایش پنجره تنظیمات 20 - آمار استفاده از گوگل 21 - جستجو در دستهبندیها 22 - برای بلاگرها 23 - جستجوی داخل فایلها 24 - کلمات عمومی 25 - موتورهای جستجوی تخصصی [ جمعه 86/5/26 ] [ 1:0 صبح ] [ ]
![]() امواج در منطقه عملیاتی کربلای 8 برای شکستن خط دشمن داخل آب رفتیم. امواج، ما را خیلی زود به طرف نیروهای خودی برگرداند. همه بچهها از نزدیک شدن به خط دشمن ناامید شدند. اما بعد از کمی تأمل، متوجه شدیم آب دارد ما را دوباره به طرف عراق هدایت میکند. امواج و سر و صدای جزر و مد آب باعث شد دشمن متوجه رسیدن نیروهای ما به خطش نشود. باران مینیاب دو – سه ساعت قبل از عملیات، باد و باران تندی شروع شد. همه مطمئن بودیم که دیگر عملیات نمیشود و به خاطر این که دوباره توفیق از ما سلب شده است، گریه میکردیم. فرمانده محور آمد. در کمال ناباوری گفت: باید امشب هر طور شده به خط دشمن بزنیم. بچهها دیگر روی پا، بند نبودند. عملیات آغاز شد. بنزین در جبهه فاو، آتش عراقیها خیلی شدید شد. چند نفر از بچهها شهید شده بودند. آمبولانس فرستادند تا مجروحان و شهدا را ببرند. آمبولانس را زدند. آمبولانس دیگری مجروحان و شهدا را برد. وقتی آمبولانس به مقرّ موتوری رسید، خاموش شد. هر چه استارت زدند، روشن نشد که نشد. پل در شیلره روی ارتفاعات هزارقله مستقر بودیم. بعد از حملات کوبنده نیروهای خودی، به دستور جانشین فرماندهی کل قوا، عقبنشینی کردیم. هنگام عبور از پلها، برای جلوگیری از پیشروی دشمن، باید آنها را منفجر میکردیم. به کمک برادران لشکر 30 گرگان، سه چهار پل را منهدم کردیم؛ ولی در یکی از پلها موارد عمل نکرد. دو سه بار زدیم، باز نشد. بعد از جستوجو متوجه شدیم 80 نفر از نیروهای ایرانی زیر پل مشغول استراحت بودند. دفاع آبی روز سوم عملیات بیتالمقدس 4 بود که عراق اقدام به بمباران شیمیایی کرد. حدود 20 متری، گروهانی از گردان ما در شاخ سومر یک عامل خردل فرود آمد. اما به مدد الهی بلافاصله باران شروع به باریدن کرد و عامل را از شیار شست. بارش تگرگ هم تک قایقهای عراقی را خنثی کرد. کوری دشمنان ساعت 3 بعد از ظهر یگان ما وارد عمل شد. هوا به قدری گرم بود که نمی توانستیم گوشی بیسیم را دست بگیریم. همه از حال رفته بودند. داخل کانال هم خیل تنگ بود. بیش از چند متر با عراقیها فاصله نداشتیم. دل به دریا زدم و رفتم بیرون و بالای کانال نشستم. به وضوح بعثیها را میدیدم و آنها هم بیشک مرا میدیدند؛ اما هیچ کسی واکنشی از خود نشان نداد. واقعاً باورم شد که وقتی خدا بخواهد چشم دشمنان را کور میکند. کیک مرگ گردان تخریب شاید پایگاه امدادهای غیبی بود. بارها اتفاق افتاده بود که بچهها از میدانهای مین عبور کرده و متوجه نشده بودند. چون حتی یک مین هم از آن میان منفجر نشده بود. یکبار وقتی مینهای خنثی شده را از کامیون تخلیه میکردیم، به یک مین کیکی خنثی نشده برخوردیم که اگر منفجر شده بود، زمین و آسمان را به آتش میکشید. گنجشک در منطقه مشغول نگهبانی بودم که دیدم گنجشکی در اطرافم میچرخد. مقداری نزدیک رفتم، دیدم هِی نوک خود را به زمین میزند. نزدیکتر شدم. بعد به همان منطقه رفتم ببینم چه خبر است. دیدم خاک آنجا با بقیه جاها فرق میکند. کمی خاکها را کنار زدم. فکر کردم خمپاره است. بعد همراه بقیه دوستان زمین را بیشتر کندیم و پایینتر رفتیم. به تعدادی از شهدا برخوردیم که دشمن همانطور آنها را زیر خاک دفن کرده بود. ماووت از خط ماووت عراق برمیگشتیم؛ به بانه رسیدیم. رفتیم اعزام نیرو و بعد از صرف غذا ساعت 4 بعد از ظهر آماده شدیم که حرکت کنیم به سمت لشکر ویژه شهدا. هر کاری کردیم خودرو روشن نشد که نشد. هوا تاریک شد و ناچار همان جا خوابیدیم. صبح به ما خبر رسید که آن شب تا صبح منافقان لب تونل بانه در کمین ما بودند. روشن نشدن خودرو امداد غیبی بود. مولای شیعیان مرحله اول عملیات بیتالمقدس بود که در منطقه کرخهنور با لو رفتن عملیات و دادن تعدادی مجروح و شهید، عقبنشینی کردیم. یکی از بچههای اصفهان به نام حسین که 19 ساله بود، پای چپش از مچ قطع شده بود. ما بعد از سه روز، متوجه او در آن طرف رودخانه شدیم. به اتفاق برادر اصغری اعزامی از رشت، از روی پل متحرک عبور کردیم و او را به هر نحوی که بود، به سنگر بردیم. وقتی از او پرسیدم: این سه روز بدون آب و غذا و با وجود خونریزی شدید چطور زنده ماندی؟ گفت: هر وقت احساس گرسنگی و تشنگی میکردم، یک آقایی که عمامه سبز بر سر داشت، میآمد و به من رسیدگی میکرد. با شنیدن این کلام همگی سر و روی حسین را غرق بوسه کردیم. نخل خدا در عملیات کربلای 5، من و چند نفر از دوستانم مأموریت داشتیم برویم جلو و پشت شهر دو عیجی خودروهای دشمن را بزنیم. همین کار را کردیم. اما پس از زدن چند خودرو مجبور شدیم عقبنشینی کنیم. در همین حین عراقیها ما را محاصره کردند. راه فرار نداشتیم. یکی از بچهها داوطلب شد که به صورت درازکش روی سیم بخوابد و بقیه از روی او رد بشوند تا حداقل یک نفر نجات پیدا کند و موقعیت ما را به لشکر اطلاع بدهد. با هم مشورت میکردیم که یک آرپیجی عراقی خورد پای درخت خرما و درخت افتاد روی سیم و همه ما نجات پیدا کردیم. [ شنبه 86/5/13 ] [ 3:40 عصر ] [ ]
سیاره الرزّاق
سیگار چای بعضی از اسرا که علاقه به کشیدن سیگار داشتند؛ در مواقعی که سیگار در دسترس نبود، از چای خشک، سیگار درست میکردند و به آن سیگار چای میگفتند. شغال زرد لقبی بود برای عزت شکارچی لقب یکی از افسران عراقی بود که همیشه مخفیانه و به طور مرموز به دنبال کسانی میگشت که در گوشه و کنار اردوگاه به ورزش یا مطالعه و یا عبادت میپرداخت. شوربا شوربا نوعی آش بود که عراقیها گاه به عنوان صبحانه به اسرا میدادند. این آش محتوایش مقداری عدس و آب بود و چیز دیگری در آن یافت نمیشد. شیطان ناطق بچههای اردوگاه به رادیو و تلویزیون عراق، شیطان ناطق میگفتند. صابون تایدی به علت کمبود صابون و به دلیل نیاز مبرم به رعایت مسایل بهداشتی، اسرای ایرانی با مقدار کمی آب، سهم تاید خود را با موادی دیگر به حالت خمیری سفت و قالبی در میآوردند و از آن به عنوان صابون در شست و شو و استحمام به منظور صرفهجویی در مصرف صابون استفاده میکردند. صلوات پشتیبانی یکی از برنامههایی که در اردوگاه رایج بود، ذکر صلوات و نذر صلوات برای سلامتی امام (ره) و پیروزی رزمندگان اسلام بود که البته به صورت مخفیانه انجام میشد و در یک مورد نه میلیون صلوات فرستاده شد. غسل التماسی در بعضی اردوگاهها گاهی مسئول حمام که گماشته عراقیها بود، از حمام رفتن بچهها جلوگیری میکرد و از آنجا که بعضی بچهها باید حمام میرفتند، مجبور بودند پیش مسئول حمام التماس کنند تا بگذارد آنها به حمام بروند. به همین خاطر اسرا اسم این نوع غسل را غسل التماسی گذاشته بودند. فارس اصیل در یکی از اردوگاهها ملاک و معیار شکنجه کمی موی سر بود. چون آنها معتقد بودند کسی که موهایش ریخته از فارسهای اصیل و دشمن درجه یک بعثیها و امت عرب است. قتلگاه لقبی بود که به اردوگاه بینام و نشان موصل 16 داده شده بود؛ که محل دقیق آن مشخص نیست و گفته میشود حدود 160 تن از آزادگان در آن جا بر اثر شکنجه و اعدام به شهادت رسیدهاند. قرارگاه به مجموعه اتاق نگهبانی، زندان افرادی و اتاق فرماندهی اردوگاه " قرارگاه " گفته میشد. قوطی در اردوگاه تکریت مجازات داشتن رادیو، اعدام و شاید با یک درجه تخفیف حبس ابد بود. به همین علت بچهها به رادیو، قوطی میگفتند. لانه جاسوسی اتاقی که به اصطلاح درمانگاه بود و دکتر عراقی در آن جا مستقر بود. این اتاق در اصل به منظور شکنجه و تبادل اطلاعات منافقین مورد استفاده قرار میگرفت. به همین علت به آن لانه جاسوسی میگفتند. [ جمعه 86/5/12 ] [ 1:0 صبح ] [ ]
دوستان سلام یه ایمیل چند وقت پیش گیر آوردم که خیلی بدرد بخوره.این ایمیل که توسط چند روحانی درست شده برای پاسخگویی به سوالات شرعی و غیر شرعی می باشد.با این ایمیل اکثر اوقات به خصوص شب ها میتونید با چت یا غیر چت با ها شون ارتباط برقرار کنید. E_MAIL: Hamkelase85@yahoo.com [ چهارشنبه 86/5/10 ] [ 4:49 عصر ] [ ]
سلام چند وقتی بود که می خواستم یه باب جدیدی به نام هنرهای رزمی توی وبلاگ باز کنمبه همین خاطر صلاح دیدم که اول از همه به شما بگم که اصلا این هنرهای رزمی مال کجاست به همین خاطر این مقاله رو که در واقع از استاد کوه کمره ای(یکی از استادان بزرگ جیت کاندو) است اما توسط شاگردش نقل شده رو به کمک دوستان تهیه کردم. حتما این مقاله رو بخونید که اگه نخونید خیلی ضرر کردید [ جمعه 86/5/5 ] [ 4:2 عصر ] [ ]
|
|