نابینا و چراغ!

نابینایی در شب تاریک چراغی در دست داشت و کوزه‌ای بر دوش گرفته بود و می‌رفت.

فضولی به او رسید و گفت: ای نادان روز و شب که برای تو فرقی ندارد و روشنی و تاریکی برایت یکی است. پس چرا چراغ به همراه داری؟

نابینا خندید و گفت: این چراغ را برای خودم بر‌نداشته‌ام بلکه برای مثل تویی به همراه دارم تا به من تنه نزنید و کوزه‌ام را نشکنید...

حالِ نادان را به از نادان نمی‌داند کسی

 گرچه در دانش فزون تر از بوعلی سینا بود

طعن نابینا مزن ای دم ز بینایی زده

زآنکه نابینا به کار خویشتن بینا بود


[ سه شنبه 91/7/25 ] [ 12:53 صبح ] [ ]

امام صادق زیاد از مهدی برای مان می گفت.از فرج و گشایش آخر الزمان.

دلم می خواست وقت دقیقش را بدانم.طاقت نیاوردم و از امام سوال کردم:

"پس کی فرج می رسد؟این که خیلی طولانی شد؟"

-  مهزم!هر کس برای فرج وقت تعیین کند دروغ گوست

و هر کس عجله کند هلاک می شود 

فقط کسانی که مطیع و تسلیم اوامر ما باشند نجات پیدا می کنند و به ما ملحق می شوند...


[ دوشنبه 91/7/24 ] [ 12:21 صبح ] [ ]

گریه کودک
صدای اذان در کوچه های شهر پیچید و مردم برای خواندن نماز به طرف مسجد راه افتادند. پس از مدتی، عده زیادی زن و مرد در مسجد جمع شدند. حضرت محمّد صلی الله علیه و آله آماده خواندن نماز شدند. مردم پشت سر ایشان به صف ایستادند و پیامبر نماز را شروع کردند ایشان رکعت اوّل و دوم نماز را به آرامی خواندند، اما رکعت سوم را تند و سریع خواندند. مردم نگران شدند و فکر کردند چه پیش آمده است که پیامبر نماز را تند می خواند. به همین دلیل، این مطلب را پس از نماز از پیامبر پرسیدند. پیامبر به آن ها نگاه کرد، سپس لبخندی زد و با مهربانی جواب داد: مگر شما در رکعت سوم نماز، صدای گریه کودکی را نشنیدید؟ من به خاطر آن کودک، نماز را تند خواندم تا مادرش زودتر برود و او را آرام کند. مردم نمازگزار به یکدیگر نگاه کردند و از توجه و مهربانی پیامبر صلی الله علیه و آله به کودکان، شاد شدند.


[ دوشنبه 91/7/10 ] [ 9:10 عصر ] [ ]
قنوت طولانی

«السلام علیکم و رحمه الله و برکاته»مکبّر شروع کرد به خواندن تعقیبات،ولی حسن هنوز در قنوت بود...

نمازش که تمام شد،اخم کردم و پرسیدم:«باقری،چرا این قدر طولش دادی؟»سرش را آرام بالا آورد و گفت:«باور کن اصلا متوّجه نشدم کی اامام جماعت قنوتش تمام شد!»

                                                 گرد آورنده : علی ابراهیمی نیا


[ شنبه 91/7/8 ] [ 11:55 عصر ] [ ]

امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) بنا به نقل کلینى و شیخ مفید در یازدهم ذیقعده سال 148 هـ ق در مدینه منوره تولد یافت. پدرش موسى بن جعفر(علیه السلام) و مادرش نجمه خاتون بود. گویند نجمه را آغاز تکتم مى نامیدند و پس از ولادت امام رضا او را طاهره لقب دادند. شیخ مفید و کلینى از هشام بن احمد نقل کرده اند که گفت:

حضرت موسى بن جعفر به من فرمود: آیا خبر دارى که کسى از برده فروشان مغرب آمده باشد؟ گفتم نه. حضرت فرمود: چرا آمده است، بیا نزد او رویم. به اتفاق حضرت به محل برده فروشان رفتیم: مردى را دیدم که بردگانى چند همراه داشت. به او گفتیم بردگانت را به ما نشان بده. او هفت کنیز آورد که حضرت هیچ یک را نخواست و فرمود کنیز دیگرى بیاور. برده فروش گفت جز یک کنیز بیمار کنیز دیگرى ندارم. حضرت فرمود: چه اشکال دارد که آن را نیز به ما نشان دهى. برده فروش امتناع کرد و حضرت برگشت. روز بعد مرا فرستاده و فرمود همان کنیز بیمار را به هر قیمتى که گفت خریدارى کن. من پیش او رفتم و مرد گفت کنیز را به کمتر از فلان مبلغ نمى فروشم. گفتم به همان قیمت او را خریدارم. مرد گفت از آن تو باشد و سپس پرسید آن مردى که دیروز همراه تو بود که بود؟ گفتم مردى از بنى هاشم گفت از کدام خانواده بنى هاشم. گفتم بیش از این اطلاع ندارم. مرد گفت من این کنیز را از دورترین نقاط آفریقا خریده ام. زنى از اهل کتاب به من گفت این دختر پیش تو چه مى کند؟ گفتم او را به کنیزى براى خود خریده ام. گفت سزاوار نیست که این کنیز نزد تو باشد، بلکه او باید نزد بهترین مرد روى زمین باشد و پس از مدت کوتاهى پسرى آورد که در مشرق و مغرب مانندش نباشد. هشام گوید: من او را پیش  امام بردم، پس از چندى حضرت رضا(علیه السلام) از او متولد گردید...


[ پنج شنبه 91/7/6 ] [ 11:53 عصر ] [ ]

خادم های امام رضا (ع) که مثل همیشه در حال عوض کردن گل های بالای حرم امام رضا(ع) بودند . ناگهان گلدان از دست خادم رها میشه و طرفی که بانوان در حال زیارت بودن می افته و روی سر دختری که در کنار شسته بود می افته همه به طرف دختر می رن ...سر دختر کاملا شکافته شده بود و خون همه جا رو فرا گرفته بود سریع این دختر رو به بیمارستان می برند خادم هم که از ترس جرات حرکت نداشت در جای خود می لرزید تا اینکه تقریبا 4 ساعت بعد از حادثه پدر دختر به حرم اومد و سراغ اون خادمی که گلدون از دستش افتاده بود رو گرفت تا اینکه این خادم پدر دختر رو دید ترس همه ی وجودش رو فرا گرفته بود و با خود می گفت ( نکنه دختر فوت شده باشه نکنه .....) که پدر به این خادم رسید و در کمال نا باوری پدر خادم رو بغل و او را بوس می کرد و اشک در چشمان پدر پر شد خادم گفت من سر دختر شما رو شکستم و شما من رو بغل و می بوسید؟؟؟
پدر گفت دختر من از زمانی که به دنیا امد نابینا بود و به مشهد اومده بود تا شفا بگیره زمانی که اون گلدون به سر دخترم خورده بود دکترا می گفتند که به طرز کاملا عجیبی چشمان دخترم بینا و باز شده بود که اقا امام رضا (ع) شفای او رو داد انگاه پدر بلند صدا زد :


یا امام رضا(ع) قربونت برم


[ چهارشنبه 91/7/5 ] [ 10:10 عصر ] [ ]

گفتند حسین خرازی را آورده اند بیمارستان. رفتم عیادت . از تخت آمد پایین، بغلم کرد. گفت « دستت چی شده ؟ » دستم شکسته بود. گچ گرفته بودمش گفتم « هیچی حاج آقا ! یه ترکش کوچیک خرده ، شکسته .» خندید . گفت « چه خوب !دست من یه ترکش بزرگ خورده ، قطع شده.»


[ سه شنبه 91/7/4 ] [ 8:1 عصر ] [ ]

علم و دانش...

1-   آنچه به روح آرامش می بخشد همان علم است و بس.

2-   اگر دانش را به خاطر کسب درآمد فرا می گیرید به حق آنهایی که به خاطر خود ، علم و دانش اندوخته اند تجاوز کرده اید.

3- بدبختی دیوی است که از روشنی می گریزد . آنها که چراغی از معرفت و حکمت به دست دارند هیچ وقت این دیو مهیب را در راه  خود نمی بینند.

4-   برای این که دانش ملکه شود تعلیم کافی نیست عمل لازم است.

5-   تعصب در علم و فلسفه مانند هر تعصب دیگر نشانه خامی و بی مایگی است و همیشه به زیان حقیقت تمام می شود.

6-   تنها کسانی که دلداده دانش اند بزرگ اند ، نه آنان که سوداگر دانش اند.

7-   ثروت در دارا بودن خزاین و دفاین نیست در دانستن علم و طرز استعمال آن است.

8-   حکمت درختی است که در دل روئیده و میوه از زبان می دهد.

9-   خرافه و موهوم زائیده جهل است و تا زمانی که علم مطلق نصیب بشر نگشته پیوسته گرفتار باطل و موهوم خواهد بود.

10-دانشی که با پرهیزگاری توأم نباشد ذره ای نمی ارزد.

11-دانش چون چراغ روشن است ؛ اگر چه بسیار چراغ ها از او بر فروزند ، هیچ نور از او کم نشود.

12-دانش و هنر از هر اقلیمی برخیزد و متعلق به هر قومی که باشد از آنِ همه جهانیان است.

13-دانش انسان را فروتن می سازد و نادانی موجب ادعا و خودستایی می گردد.

14-علم و دانش کلیدی است که تمام درها به آن باز می شود.


[ دوشنبه 91/7/3 ] [ 5:54 عصر ] [ ]

کمی دقت نمی کردی، بیل مکانیکی به گِل می نشست.
زمان می گذشت، اما خبری از شهدا نبود.
داشتم با خودم حرف می زدم:
«خدایا من هم با اینها بودم، چی شد اینها را انتخاب کردی؟ مگه ما آدم بدا دل نداریم؟ خدایا اینها چی داشتند که ما از اون بی بهره بودیم؟!»
توی پاکت بیل، یک تکه پارچه قرمز رنگ توجهم رو جلب کرد.
دویدم و برداشتمش. گَِلها را از روی آن پاک کردم. جواب سؤالم بود! رویش نوشته بود:

«عاشقان شهادت»!


[ یکشنبه 91/7/2 ] [ 9:0 صبح ] [ ]
31شهریور سالروز شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم بعث عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، به عنوان آغاز هفته دفاع مقدس نامگذاری شده است. دوران هشت سال دفاع مشروع امت سلحشور ایران در حفظ و اعتلای نظام مقدس اسلامی و حراست از مرزهای عزّت و شرف این مرز و بوم، به مثابه یکی از حساس‏ترین و بارزترین برهه‏های حیات راستین این ملت، همچون نگینی تابناک، تا همیشه زمان، بر تارَکِ تاریخ حماسه و ایثار و پایداری آزادگان جهان می‏درخشد. دفاع امت اسلامی ایران در برابر تجاوز همه جانبه دشمنان اسلام، در تاریخ افتخارآفرینی مبارزات حق‏طلبانه یک ملت سترگ، فروزان خواهد بود. پایداری ایران اسلامی که برخاسته از روح وحدت و ایمان بود، در سایه هدایت‏های رهبر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی(ره) شکل گرفت و باعث احیای یک مکتب سازنده و نهضت‏های آرمانگرا و ایدئولوژی جهانگیر شد. دفاع مقدس ما در زمینه‏های مختلف سیاسی، نظامی، اجتماعی، فرهنگی و... توانست معادلات جهانی معمول را بر هم زَنَد و تحلیل‏های مادی دنیاپرستان را نقش بر آب سازد. این حادثه عظیم، بی‏شک در یاد ملت بزرگ ایران خواهد ماند و غرور و سرافرازی و حماسه‏آفرینی را در نسل‏های بعد بر جای خواهد گذاشت. جنگ تحمیلی عراق علیه ایران 2887 روز به طول انجامید که طی آن هزار روز نبرد فعال صورت گرفت که 793 روز حمله از سوی رزمندگان اسلام بود و 207 روز از سوی ارتش متجاوز بعثی. در طول جنگ شمار 381 هزار و 680 نفر از نیروهای دشمن کشته و یا زخمی شدند و 72 هزار نفر به اسارت نیروهای اسلام درآمدند. در این هشت سال 371 فروند هواپیما و 82 فروند بالگرد دشمن منهدم شد. 1700 دستگاه تانک و نفربر، 480 قبضه توپ و سه هزار و 363 دستگاه خودرو نظامی به غنیمت ایران درآمد و پنج هزار و 758 دستگاه تانک و نفربر، 532 قبضه توپ و پنج هزار و 152 دستگاه خودرو نظامی دشمن منهدم گردید. مقاومت رزمندگان اسلام سبب شد تا ذخایر ارزی عراق که در ابتدای جنگ، حدود سی میلیارد دلار بود، پس از شکست در عملیات بیت‏المقدس و فتح خرمشهر به صفر برسد و پس از پایان جنگ، این کشور بیش از هفتاد میلیارد دلار بدهی داشته باشد.

[ شنبه 91/7/1 ] [ 8:41 عصر ] [ ]
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

مراسم این هفته

چهارشنبه 2 دی‌ماه
خیابان معلم / کوی 10 / فرعی چهارم
شروع مراسم ساعت ۱۹:۳۰

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 10
بازدید دیروز: 142
کل بازدیدها: 576198