سفارش تبلیغ
صبا ویژن

5 یادگار از امام علی النقی علیه‌السلام

از امام علی النقی علیه السلام چند یادگاری برای ما رسیده است که متاسفانه در بین شیعیان نیز غریب می باشند. در این مجال مختصرا آنها را یادآور می شویم:


1- زیارت جامعه کبیره:

درباره زیارت جامعه کبیره که اقیانوسی مواج از معارف الهی و مضامین عالی مشتمل بر معرفی مقام ائمه علیهم السلام است؛ در این مختصر نمی‌گنجد. اما به همین میزان می توان اشاره کرد که زیارت جامعه که به تعبیر علامه مجلسی(ره) از نظر سند و روایت از صحیح‌ترین و قوی‌ترین زیارات ائمه علیهم السلام است یادگاری عظیمی است که در حرم هر یک از ائمه معصومین علیهم‌السلام آن زیارت را می‌خوانیم.


2- زیارت غدیریه:

زیارت غدیریه نیز سندی بسیار معتبر دارد و روایتگران و گزارشگران آن از بزرگان شیعه هستند، این زیارت مربوط به روز عید غدیری که امام هادی علیه السلام در سفری که به اجبار متوکل از مدینه به سامرا داشتند. در نجف اشرف بودند و این زیارت را خطاب به قبر مطهر جدّ بزرگوارشان حضرت علی(علیه‌السلام) قرائت کردند.

دوستداران اهل بیت از این نکته غافل نباشند که زیارت غدیریه مثل زیارت عاشورا که مخصوص روز عاشورا نیست؛ این زیارت هم مخصوص روز عید غدیر نیست و خوشبختانه محدث قمی نیز این زیارت را به طور کامل در کتاب شریف مفاتیح الجنان آورده‌اند و بر این نکته که هر روز می‌توان این زیارت را قرائت کرد، تصریح دارد.


برای مشاهده ادامه مطلب به ادامه مطلب مراجعه شود...

ادامه مطلب...

[ جمعه 91/2/29 ] [ 11:0 عصر ] [ ]

روزی یک استاد دانشگاه تصمیم گرفت تا میزان ایمان دانشجویان اش را بسنجد .
او پرسید: (( آیا خداوند, هرچیزی راکه وجود دارد, آفریده است؟ ))
دانشجویی شجاعانه پاسخ داد: (( بله ))

استاد پرسید: (( هرچیزی را؟! ))
پاسخ دانشجو این بود: ((  بله ; هرچیزی را. ))
استاد گفت: (( دراین حالت, خداوند شر را آفریده است. درست است؟ زیرا شر وجود دارد.
برای این سوال, دانشجو پاسخی نداشت و ساکت ماند.
ناگهان, دانشجوی دیگری دستش را بلند کرد و گفت:
(( استاد ممکن است از شما یک سوال بپرسم؟ ))
استاد پاسخ داد:البته
دانشجو پرسید:  آیا سرما وجود دارد؟
استاد پاسخ داد: (( البته, آیا شما هرگز احساس سرما نکرده اید؟ ))
دانشجو پاسخ داد: (( البته آقا, اما سرماوجود ندارد. طبق مطالعات علم فیزیک, سرما, عدم
تمام و کمال گرماست و شیء را تنها درصورتی می توان مطالعه کرد که انرژی داشته باشد
و انرژی را انتقال دهد و این گرمای یک شیء است که انرژی آن را انتقال می دهد. بدون
گرما اشیاء بی حرکت هستند, قابلیت واکنش ندارند; پس سرما وجود ندارد. ما لفظ سرما را
ساخته ایم تا فقدان گرما را توضیح دهیم
دانشجو ادامه داد: ((  و تاریکی ؟ ))
استاد پاسخ داد: ((  تاریکی وجود دارد. ))
دانشجو گفت: ((  شماباز هم در اشتباه هستید آقا ! تاریکی , فقدان کامل نور است. شما می
توانید نور و روشنایی را مطالعه کنید اما تاریکی را نمی توانید مطالعه کنید. منشور نیکولز,
تنوع رنگ های مختلف را نشان می دهد که در آن طبق طول امواج نور, نور می تواند
تجزیه شود. تاریکی, لفظی ست که ما ایجاد کرده ایم تا فقدان کامل نور را توضیح دهیم.))
وسرانجام دانشجو ادامه داد: (( خداوند, شر را نیافریده است. شر, فقدان خدا در قلب افراد  است. شر فقدان عشق, انسانیت و ایمان است. عشق و ایمان مانند گرما و نور هستند. آنها
وجود دارند و فقدانشان منجربه شر می شود
. ))




[ پنج شنبه 91/2/28 ] [ 8:56 عصر ] [ ]

خالق رودخانه

مردجوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود.
استادی از آنجا می گذشت. او را دید و متوجه حالت پریشانش شد و کنارش نشست.
مرد جوان وقتی استاد را دید بی اختیار گفت: "عجیب آشفته ام و همه چیز زندگی ام به هم

ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و نمی دانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟"
استاد برگی از شاخه افتاده روی زمین را داخل نهر آب انداخت و گفت: به این برگ نگاه کن 

وقتی داخل آب می افتد خود را به جریان آن می سپارد و با آن می رود.

سپس استاد سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت. سنگ به خاطر سنگینی اش داخل نهر فرو رفت و در عمق آن کنار بقیه سنگ ها قرار گرفت.
استاد گفت: "این سنگ را هم که دیدی. به خاطر سنگینی اش توانست بر نیروی جریان آب 

غلبه کند و در عمق نهر قرار گیرد. حال تو به من بگو آیا آرامش سنگ را می خواهی یا آرامش برگ را؟!"

مرد جوان مات و متحیر به استاد نگاه کرد و گفت: "اما برگ که آرام نیست. او با هر افت و خیز 

آب نهر بالا و پائین می رود و الان معلوم نیست کجاست! لااقل سنگ می داند کجا ایستاده و 

با وجودی که در بالا و اطرافش آب جریان دارد اما محکم ایستاده و تکان نمی خورد. من آرامش

سنگ را ترجیح می دهم!"

استاد لبخندی زد و گفت: "پس چرا از جریان های مخالف و ناملایمات جاری زندگی ات می نالی؟
اگر آرامش سنگ را برگزیده ای پس تاب ناملایمات را هم داشته باش و محکم هر جایی که 

هستی آرام و قرار خود را از دست مده."
استاد این را گفت و بلند شد تا برود. مرد جوان که آرام شده بود نفس عمیقی کشید و از جا برخاست و مسافتی با استاد همراه شد.
چند دقیقه که گذشت موقع خداحافظی مرد جوان از استاد پرسید: "شما اگر جای من بودید 

آرامش سنگ را انتخاب می کردید یا آرامش برگ را؟"
استاد لبخندی زد و گفت: "من تمام زندگی خودم را با اطمینان به خالق رودخانه 

هستی و به جریان زندگی سپرده ام و چون می دانم در آغوش رودخانه ای هستم 

که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد از افت و خیزهایش هرگز دل آشوب نمی 

شوم و من آرامش برگ را می پسندم ...



[ سه شنبه 91/2/26 ] [ 11:25 عصر ] [ ]

پایان شب

استادی شاگردانش را جمع کرد و از آنها پرسید:چگونه می توانیم لحظه دقیق پایان شب و شروع روز را تشخیص بدهیم؟

یکی از شاگرد ها گفت:وقتی از دور بتوانیم گوسفندی را از سگی تشخیص دهیم.

شاگرد دیگری گفت:وقتی می فهمیم روز شده که بتوانیم یک دانه زیتون را از انجیر تشخیص بدهیم.

اما استاد از این پاسخ ها راضی نبود...شاگردها پرسیدند:پس چگونه می فهمیم؟

استاد گفت:وقتی غریبه ای نزدیک شود و گمان کنیم برادرمان است؛این لحظه است که شب به پایان می رسد و روز آغاز می شود...

                                                                 گردآورنده:علی ابراهیمی نیا


[ دوشنبه 91/2/25 ] [ 6:0 عصر ] [ ]

فواید سرماخوردگی

پیامبر خدا(ص): زکام، سربازی از سربازان خداند است که خداوند متعال، آنرا به سرکوب بیماری بر می انگیزد و درد را از میان می برد.

امام صادق(ع): پیامبر خدا ، زکام را درمان نمی کرد و می فرمود : هیچ کس نیست که رگی از جذام در او نباشد، و چون زکام به شخص برسد ، این رگ را درهم می کوبد.

ابراهیم بن ابی یحیی : از زکام نزد امام صادق (ع) اظهار ناراحتی کردم . فرمود: کرده ای از کرده های خداوند ؛ و سربازی از سربازان خداست که خداوند ؛ آن را به پیکار با بیماران در تن تو برانگیخته ، تا آن را از جای برکند .... اگر هم می توانی هیچ درمانی برایش به کارنگیر ، این کار را بکن. چرا که آن ، منافعی بسیار دارد.

بیماران ام اس معمولا سرماخوردگی نداشته اند. در برخورد با آنها، اعلام می کنند که یک سال ، دو سال، و یک خانم 25 ساله می گفت در تمام عمرم سرما خوردگی نداشته ام.

چرا؟ : زکام (یا سرماخوردگی و یا بیماری آنفولانزا )باعث تخلیه بلغم از مغز انسان می شود. و چون بلغم مغز علت بیماری ام اس می باشد. با تجمع این خلط در مغز ، همانند برفک در یخچال فریزر شروع به پلاکت بستن در مغز می شود. ویروس سرماخوردگی همانند قطعی برق یخچال شروع به آب کردن برفک های یخچال ( دفع بلغم ) می کند.

ضمنا نشانه بهبودی این بیماران با اولین سرماخوردگی آشکار می شود  یعنی پس از شروع سرماخوردگی می توانند به درمان کامل خود امیدوار باشند.


[ جمعه 91/2/22 ] [ 12:19 صبح ] [ ]

سلام

امروز یعنی نوزدهم اردیبهشت هزاروسیصدونودویک هیات ما 10 ساله شد.

هیئت متوسلین به نوجوان امام حسن مجتبی علیه السلام حضرت قاسم بن الحسن علیهما السلام در تاریخ نوزده اردیبهشت سال هشتادویک در شهر مقدس قم در مدرسه ی را هنمایی امام موسی صدر یک واقع در ناحیه 4 آموزش و پرورش شهرستان قم تاسیس گردید. به خواست خدا وند متعال این هیئت هر چهار شنبه شب توفیق برگزاری جلسات هفتگی همراه با قرائت قرآن ، سخنرانی و مرثیه سرایی اهل بیت عصمت و طهارت را با حضور پر شور نو جوانان و جوانان این شهر مقدس، دارد.

ودر دهمین سال عمر بابرکت هیات،منتظر حضور پرشور شما دوستداران اهل بیت(ع) هستیم...

 


[ سه شنبه 91/2/19 ] [ 11:29 عصر ] [ ]


"جرج گرین" خواننده رپ آمریکا که سال ها در گروه های موسیقی فعالیت می کرد در پی تاثیرپذیری از آموزه های اسلام به دین اسلام مشرف شد و نام خود را به "ابراهیم" تغییر داد.

پایگاه خبری البشیر نوشت: این تازه مسلمان آمریکایی پس از پذیرش اسلام بلافاصله برای ادای عمره به عربستان سفر کرد.

"شازاد محمد"، رئیس یکی از جمعیت های تبلیغی اسلام در کانادا که در مناسک عمره، جرج گرین را همراهی می کند، گفت: «مدتی است تلاش دارم مشاهیر را با دین اسلام آشنا کنم زیرا معتقدم اگر آنان اسلام را بشناسند به آن گرایش خواهند داشت؛ من در این زمینه تاکنون دستاوردهای خوبی داشتم. در سفر زیارتی گرین به عربستان برنامه های مختلفی از جمله در مکه مکرمه و مدینه منوره گنجانده شده است.«

                                                 منبع: واحد مرکزی خبر


[ یکشنبه 91/2/17 ] [ 2:0 صبح ] [ ]

ریزه کاری ها و احتیاط های شگفت آور

    از مرحوم حاج شیخ جعفر شوشتری نقل شده است که:«حاکم بروجرد روزی به دیدار سیّد مرتضی، پدر علّامة بحر العلوم رفت. به هنگام مراجعت به حیاط خانه که رسید، بحر العلوم را دید. سیّد مرتضی، علّامه را که هنوز کودک بود به حاکم معرفی کرد؛ حاکم ایستاد و اظهار مهربانی زیادی کرد و رفت. بحر العلوم رو به پدرش نموده و عرض کرد: باید مرا از این شهر بیرون بفرستید که می ترسم هلاک شوم!

    -چرا؟ مگر چه شده است؟

    -به این دلیل که از وقتی حاکم اظهار مهربانی کرد، قلبم را مایل به او می بینم و گویا در دلم محبّتی نسبت به او پیدا شده و آن بغض و عداوتی که باید نسبت به حاکم ظالم داشته باشم ندارم. دیگر این جا جای ماندن نیست! و همین امر سبب هجرت علّامه از بروجرد شد.» 

                                                            گردآورنده : مصطفی صاحب الامری


[ شنبه 91/2/16 ] [ 8:4 عصر ] [ ]

سالروز وفات حضرت ام البنین (س) تسلیت باد...

ای بــه بنیــن تــو درود همـه
فاطمـه یا فاطمـه یا فاطمـه
بــاغ گــل یــاس سـلام علیک
مـــادر عبــاس ســلام عـلیک
ای همه از خود سفرت تاحسین
اذن دخـول حــرمت یاحسین
سایـــه‌نشین حـــرم آفتــاب
غــرق شــده در کــرم آفتاب
فـــاطمه دوم حیــدر شــدی
مادر یک ماه و سه اختر شدی
طوبـی، طوبـی لک زیـن احترام
دختـر زهـرا بـه تو گوید سلام

قـدر تـو گـوی شرف از ناس برد
ارث ادب را ز تــو عبــاس بــرد
جز تو کـه بـر شیـرخدا شیـر زاد؟
جز تو کـه بـر شیـر علی شیر داد
جز تو که در کرب و بلای حسین
چـار پسـر کــرده فـدای حسین
چـار پســر دادی و زیــن افتخــار
شــد حــرم چــار امــامت مــزار
پــاسخ آن وفــا و احســاس تــو
فاطمــه شــد مــادر عبـاس تــو
چـار پسـر داشتـی ای جـان پاک
رفـت غریبانــه تنـت زیـر خـاک
لیـک جوانــان عــرب ره سپـــر
در پـی تابـوت تــو همچـون پسر
بــر لبشـان نالـه یا فاطمه
اشـک فشاندنـد بــرایت همـه
دیــده اوتـاد بــرایت گـریست
سیــدسجّاد بــرایت گــریست
نیست عجب اینکه به ترفیع تو
فاطمـه آیــد پــی تشییـع تو
بـه غیـرت و وفا و احساس تو
بـه خـون پیشانـی عبـاس تو
ناله جانسوز تو در گوش ماست
چوب? تابوت تو بر دوش ماست
بـاز هـم آی ماه شهادت فروز
مراسـم دفـن تـو مـی‌بود روز
بـر در بیـت تـو شـرارت نشد
بر گل روی تـو جسـارت نشد
ضربــه بـه بـازوت نزد هیچکس
لگــد بـه پهلـوت نـزد هیچکس
کـاش شـود جـاری اشـک همه
از حـرمت تــا حـرم فاطمه
«میثــم» آلـــوده دل ســوخته
چشم بـه سـوی حـرمت دوخته
ذکر دل اوست به هر صبح شام
تـا کـه دهـد بـر تو مکرر سلام
بــاغ گــل یــاس سلام علیک
مــادر عبـــاس ســلام علیک


[ پنج شنبه 91/2/14 ] [ 8:0 صبح ] [ ]

کفش های قرمز

دخترک طبق معمول هر روز،جلوی ویترین کفش فروشی ایستاد و به کفش های قرمز رنگ با حسرت کرد.بعد به بسته های چسب زخمی که در دست داشت خیره شد و یاد حرف پدرش افتاد:

اگه تا پایان ماه،هر روز بتونی تمام چسب های زخم رو که داری بفروشی،آخر ماه کفش های قرمز رو برات می خرم.

دخترک به کفش ها نگاه کرد و با خودش گفت:یعنی من باید دعا کنم که هر روز،دست و پا یا صورت 100نفر زخم بشه تا...

وبعد شانه هایش را بالا انداخت و به راه افتاد و گفت:آه،خدا نکنه...اصلا کفش نمی خوام…

                                                      گردآورنده:علی ابراهیمی نیا


[ چهارشنبه 91/2/13 ] [ 11:35 عصر ] [ ]
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

مراسم این هفته

چهارشنبه 2 دی‌ماه
خیابان معلم / کوی 10 / فرعی چهارم
شروع مراسم ساعت ۱۹:۳۰

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 72
بازدید دیروز: 46
کل بازدیدها: 572602