سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

شـیـخ ابـوجـعفر طوسی، معروف به (شیخ الطائفه) از ستارگان بسیار درخشان جهان اسلام اسـت در فـقـه و اصول و حدیث و تفسیر و کلام و رجال تالیفات فراوان دارد اهل خراسان است در سـال 385 مـتولد شده و در سال یعنی در سالگی به بغدادمهاجرت کرد و تا پایان عمر در عـراق مـانـد و پس از استادش سید مرتضی علم الهدی،ریاست علمی و فتوائی شیعه به او منتقل گردید.
مدت پنج سال پیش شیخ مفید درس خوانده است سالیان دراز از خدمت شاگرد مبرزشیخ مفید، سـید مرتضی بهره مند شده است استادش سید مرتضی در سال 436درگذشت و او 24 سال دیگر پـس از اسـتـادش در قـیـد حیات بود دوازده سال بعد از سیددر بغداد ماند، ولی بعد به علت یک سـلسله آشوبها که خانه و کاشانه اش به تاراج رفت،به نجف مهاجرت کرد و حوزه علمیه را در آنجا تاسیس کرد و در سال460 در همانجادرگذشت قبرش در نجف معروف است شیخ طوسی کتابی در فقه دارد به نام النهایه که در قدیم الایام کتاب درسی طلا ب بوده است کتاب دیگری دارد به نام المبسوط که فقه را وارد مرحله جدیدی کرده است و در عصر خودش مشروح ترین کتاب فـقـهـی بـوده اسـت کـتـاب دیـگری دارد به نام الخلاف که در آنجا هم آرا فقها اهل سنت را بیان کرده، و هم رای شیعه را شیخ طوسی کتابهای دیگری نیز در فقه دارد، قدما تا حدودیک قرن پـیـش، اگر در فقه شیخ را به طور مطلق می گفتند، ( منظور آنان ) شیخ طوسی بود و اگر شیخان می گفتند مقصود شیخ مفید و شیخ طوسی بوده است.
شیخ طوسی یکی از چند چهره معروفی است که در سراسر فقه نامشان برده می شودخاندان شیخ طـوسی تا چند نسل همه از علما و فقها بوده اند پسرش شیخ ابوعلی ملقب به مفید ثانی، فقیه جـلیل القدری است و بنا بر نقل مستدرک (ج 3، ص 498) او کتابی دارد به نام امالی و کتاب النهایه پدرش را نیز شرح کرده است.
مطابق نقل کتاب لؤلؤه البحرین دختران شیخ طوسی نیز فقیهه و فاضله بوده اند شیخ ‌ابوعلی فرزندی دارد به نام شیخ ابوالحسن، بعد از پدرش مرجعیت و ریاست حوزه علمیه به او منتقل گـردیـد و بنا بر نقل ابن عماد حنبلی در کتاب شذرات الذهب فی اخبار من ذهب (ج 4، ص 126 و 127) در زمان این فرد بزرگ، زاهد و عالم، بوده است عماد طبری گفته است اگر صلوات بر غیر انبیا روا بود، من بر این مرد صلوات می فرستادم او (پسر شیخ) در سال 540 درگذشته است. [1]
ولادت:
فقیه بزرگوار، محدث کبیر، مفسر نامی، دانشمند پرآوازه، شیخ الطائفه،ابوجعفر محمد بن حسن بـن علی طوسی، در رمضان سال 385 ه ق در شهر طوس خراسان دیده به جهان گشود پس از طی تـحـصیلات مقدماتی در زادگاه خود، در سال408 ه ق هنگامی که 23 ساله بود، به بغداد عزیمت نمود.
در آن هـنـگـام ریـاسـت مذهب جعفری در زمان غیبت امام زمان (عج) با شیخ ‌بزرگوار و بزرگ پـرچـمـدار شـیعه، محمد بن محمد عکبری بغدادی، معروف به شیخ ‌مفید بود پس شیخ طوسی ملازمت او را اختیار کرد و شاگردی او را پذیرفت و تا پایان زندگی او از محضرش بهره ها برد.
در هـمـیـن زمـان از مـحضر مشایخ دیگر، مانند: حسین بن عبید اللّه غضایری (م 411)، ابن جنید اسکافی (م 381) و احمد بن محمد بن موسی معروف به ابی الصلت اهوازی نیز کسب فیض نمود.
وی بـه عـلـت هوش سرشار و ذکاوت فوق العاده اش مورد توجه استادبزرگوارش شیخ مفید قرار گرفت بدین جهت اکثر اوقات را با شیخ به سر می برد تااینکه در رمضان سال 413 ه ق شیخ مفید بـه جـوار رحـمـت الـهـی شتافت پس از رحلت این مجتهد سترگ شیعه، ریاست مذهب شیعه به دانـاترین و والامقام ترین شاگردش یعنی سید مرتضی علم الهدی (برادر سید رضی، گردآورنده نـهـج الـبـلاغه) رسید بدین خاطر شیخ طوسی بدو پیوست و از علوم الهی سرشاری که از زبان او جاری می گردید، مستفیض شده و از چشمه گوارای علم و دانش او سیراب و بهره مند گشت.
سـیـد مرتضی نیز که در او لیاقت و استعداد کامل را دیده بود، او را مورد عنایات و توجهات خاصه خـود قـرار داده و او را بـه تدریس واداشت و مقرری قابل توجهی (12 دینار در ماه) برای او تعیین نمود بدین ترتیب شیخ طوسی 23 سال نیز درملازمت آن عالم بزرگوار به سر برد تا اینکه سید در ربیع الاول سال 436ه ق، در سن81 سالگی درگذشت.
بعد از رحلت آیه اللّه سید مرتضی علم الهدی، رهبری و پرچمداری شیعه به شیخ طوسی رسید در ایـن هـنـگام منزل شیخ در محله کرخ بغداد، پناهگاه و مقصد ومقصود مسلمانان بود جهت درک محضر او علما و دانشمندان بسیاری از سراسرسرزمین اسلامی، قصد بغداد را می نمودند تا افتخار مـجـالـسـت و شـاگردی او را دریابندو از چشمه خروشان علم الهی که بر زبان او جاری می شد، استفاده برند.
بـدینگونه شماره شاگردان وی از فقها و مجتهدین و علما شیعه، به بیش ازسیصد تن رسید و در همان وقت چند صد نفر از علمای اهل سنت نیز از محضر اواستفاده می کردند.
گفتار نجاشی:
نجاشی (متوفی 450 ه ق)، معاصر او در شان شیخ می نویسد:.
ابوجعفر محمد بن حسن بن علی طوسی، بزرگی از اصحاب ما، ثقه، عین ازشاگردان استاد ما ابوعبداللّه (مفید) می باشد او تالیفاتی دارد یکی از آنها تهذیب الاحکام و آن کتاب بس بزرگی است، و دیگری الاستبصار ـ النهایه ـ المفصح (درامامت) ـ مالایسع المکلف الاخلال به کتاب العده (در اصـول فـقـه) ـ کـتـاب الـرجـال مـن روی عن النبی (ص) و عن الائمه (ع) ـ کتاب فهرست کـتـب الـشیعه و اسامی المصنفین ـالمبسوط (درفقه) ـ مقدمه ای درمدخل علم کلام ـ الایحاز (در ارث) ـ مـسـاله فی العمل بخبر الواحد ـ کتاب مایعلل و ما لایعلل ـ کتاب الجمل والعقود ـ تلخیص الـشـافـی (درامـامـت) ـ مـسـالـه فـی الاحوال ـ کتاب التبیان فی تفسیر القرآن ـ شرح المقدمه ـ ریاضه العقول ـ تمهید الاصول، و شرح جمل العلم والعمل. [2]

ادامه مطلب...

[ جمعه 87/8/17 ] [ 1:0 صبح ] [ ]

 
شیخ مفید نامش محمد بن محمد بن نعمان، هم متکلم است و هم فقیه ابن الندیم درفن دوم از مـقـاله پنجم (الفهرست) که درباره متکلمین شیعه بحث می کند، از او به عنوان (ابن المعلم) یاد می کند و ستایش می نماید او در سال 338 متولد و در سال 413درگذشته است کتاب معروف او در فقه به نام (مقنعه) است و چاپ شده و موجود است شیخ مفید از چهره های بسیار درخشان شـیـعـه در جـهان اسلام می باشد ابویعلی جعفری که داماد مفید بوده است، گفته: (مفید شبها مختصری می خوابید، باقی را به نماز یامطالعه یا تدریس یا تلاوت قرآن مجید می گذرانید).
شیخ مفید شاگرد ابن ابی عقیل است. [1]
شیخ مفید و روزگار زندگی او:
از قـیـام نـافـرجـام مـختار بن ابی عبیده ثقفی به بعد، همه حرکت محرومان ضدستمگران، به نام طـرفـداری از (آل رسول (ع) ) آغاز گردیده است بدین معنی که مخالفت با حکومتهای وقت با هـواداران خـانـدان رسالت از امامیه، کیسانیه، زیدیه،راوندیه، و دیگر فرقه ها برای تحقق یک نیت صورت گرفته است و آن برانداختن حکومت نژادی عباسی و تاسیس حکومت بر اساس عدل قرآنی بـوده اسـت کـه در آن عـرب و غیر عرب مساوی بوده باشند در آن روزگار مهم ترین کانون قیام، (خـراسـان) بـود مردم این سرزمین زیر پرچم تشیع گرد آمده بودند، و می خواستند حکومت را ازآل ابی سفیان به آل علی (ع) بازگردانند روزی که محمد بن علی بن عبداللّه بن عباس،داعیان خود را به خراسان فرستاد، به آنها سپرد که از شخص خاصی نام نبرند، بلکه مردم را به (الرضا من آل مـحـمـد (ص) بـخوانند سرانجام این نهضت آن شد که آل عباس بر خلافت غلبه یافت و بنی الـحسن و بنی الحسین (ع) محروم ماندند اما سیرتی که خلفای عباسی از آغاز کار یا اندکی پس از اسـتـقـرار حـکـومت پیش گرفتند، آن نبود که توده های محروم می خواستند، آنچه به دنبال این نـهـضـت تـحقق یافت، حکومت نژادی دیگری بود که در آن تیره عباسی جای تیره اموی را اشغال مـی کـرد با این تفاوت که در این حکومت عنصر ایرانی داخل در قوه اجرایی گردیده بود بی جهت نـیـسـت کـه سـال 352 مـعـزالـدوله دیلمی زنان شیعه را گفت تا روهای خود را سیاه کنند و با گـریـبـان چـاک در بـازار بـغـداد بـیـایـند و فقهای اهل سنت آن سال را (سنه البدعه) (سال بدعت) نامیدند آنان با این وضع حقوق از دست رفته را مطالبه می نمودند.
بازگشت به خویشتن:
پـس از ایـن آزمایش تلخ و پس از این دوره سیاه بود که متفکران شیعه به خودآمدند و به این فکر افـتـادنـد کـه نخست اندیشه های فکری و اعتقادی شیعه را به مردم بیاموزند و آنان را با عدالت و مـساوات و احکام اسلامی آشناتر سازند از قرن دوم هجری به بعد، متکلمان شیعه و شاگردان امام بـاقر و امام صادق (علیهما السلام) کوشیدند اصول معتقدات تشیع را بر پایه منطق عقلی و منطق کـلام پیاده نمایند از این تاریخ تا سال 447 هجری، یعنی به سال ورود طغرل سلجوقی به بغداد و بـرانـداخـتـن آخـرین فرمانروای شیعه آل بویه، (الملک الرحیم)، دانشمندان شیعه با استناد به ظاهرقرآن کریم و با استفاده از اخبار اهل بیت (ع) عالی ترین مکتب اندیشه بشری واسلامی را ارائه داده اند که تا آن روز در دنیای اسلام بی سابقه بود اصول فلسفی واعتقادی این مذهب را آن چنان پـی ریـزی نـمودند که نه تنها در طول تاریخ زنده بماند،بلکه پیوسته پیشروی خود را حفظ کند و چاره یاب و پاسخگوی مشکلات اجتماعی باشد.
از یـک سـو اصل (عدالت) را در زمره اصول اعتقادی درآوردند و از سوی دیگرعقل را جز منابع اسـتـنـبـاط احـکـام کـلی شناساندند در زمینه اعتقاد و عمل هر دو،حکومت عقل را به رسمیت شناختند عصر ظهور شیخ مفید و هم ردیفان او در چنین موقعیت ویژه بود.
این نوع حرکت مکتبی توسط فقها و متکلمین و اندیشمندان اسلامی متوقف نگردید، بلکه پیوسته تـعـقیب و پی گیری شد تا به وسیله فقیهان پارسایی مانندابن ادریس، علا مه حلی، محقق حلی، شـیـخ علی کرکی، پسرش شیخ عبدالعال و شیخ ‌علی منشار، شیخ بهائی و دهها تن عالم دیگر در صـحـنـه فـقاهت ظاهر شدند و فقه شیعه را از عبادات و معاملات که به وسیله صدوق و کلینی و مفید و شیخ طوسی پی ریزی شده بود، به مرحله کامل تری رساندند درست است که پس از یورش مـغـول بـه مـراکزعلمی، اندک وقفه ای در حوزه های علمی مدارس دینی به وجود آمد، ولی پس ازفترت دوران مغول از نو، طبقات بعدی فقها مانند: شهید اول و دوم، مقدس اردبیلی،بعدها علا مـه وحید بهبهانی، شیخ جعفر آل کاشف الغظا، شیخ محمد حسن صاحب جواهر، و میرزای بزرگ شیرازی و شیخ مرتضی انصاری، فقه اسلام احیا شده ورونق گرفت تا به عصر کنونی رسید که در معرفی شخصیتهای آینده مورد بحث قرارخواهد گرفت. [2]
شـیخ بزرگوار ما در آن بحران برخوردهای اعتقادی و سیاسی و حرکتهای سرنوشت ساز در حومه بـغـداد دیده به جهان گشود و دانشهای ابتدایی را در خانواده وزادگاه خویش به پایان برد او که در یـک خانواده عمیق و اصیل در تشیع از سلاله نیکان و پاکان به وجود آمده بود و سراسر خاندان او مـالامـال از عـشـق به اهل بیت رسالت (ع) بوده اند، راهی بغداد گردید از اساتید و دانشمندان مدارس بغداد نیز کسب علم ودانش نمود تا در علم کلام، فقه و اصول، سرآمد دانشمندان گردید.

ادامه مطلب...

[ سه شنبه 87/8/7 ] [ 1:0 صبح ] [ ]

امام خمینی (ره) از ولادت تا رحلت

 

 

حضرت امام خمینی (ره) در کودکی



ادامه مطلب...

[ چهارشنبه 87/3/15 ] [ 1:35 صبح ] [ ]

امام خمینی (ره) از ولادت تا رحلت

 

 

حضرت امام خمینی (ره) در کودکی



ادامه مطلب...

[ چهارشنبه 87/3/15 ] [ 1:29 صبح ] [ ]

- به چه درس‌هایی علاقه داشتید؟

دوران‌های کلاس اول و دوم و سوم را که اصلا یادم نیست، الان هیچ نمی‌توانم قضاوتی بکنم که به چه درس‌هایی علاقه داشتم؛ لیکن در اواخر دوره‌ی دبستان- یعنی کلاس پنجم و ششم- به ریاضی و جغرافیا علاقه داشتم، خیلی به تاریخ علاقه داشتم، به هندسه هم- به خصوص- علاقه داشتم. البته در درس‌های دینی هم خیلی خوب بودم؛ قرآن را با صدای بلند می‌خواندم- قرآن خوان مدرسه بودم- یک کتاب دینی را آن وقت به ما درس می‌دادند- به نام تعلیمات دینی- برای آن وقت‌ها کتاب خیلی خوبی بود؛ من تکه‌هایی از آن کتاب را- فصل، فصل بود- حفظ می‌کردم.

در همان دوره‌ی آخر دبستان- یعنی کلاس پنجم و ششم- تازه منبر آقای فلسفی را از رادیو پخش می‌کردند که ما از رادیو شنیده بودیم؛ من تقلید منبر او را- در بچگی- می‌کردم، به همان سبک، آن بخش‌های کتاب دینی را با صدای بلند و خیلی شمرده، پشت سر هم می‌خواندم معلمم و پدر و مادرم خیلی خوششان می‌آمد؛ من را تشویق می‌کردند. بله، این درس‌هایی بود که آن وقت دوست می‌داشتم.

ادامه دارد...

 

منبع: دیدار اعضای نیم رخ با رهبر


[ شنبه 86/9/24 ] [ 12:0 صبح ] [ ]
 
هشت موضوع شگفت انگیز از زندگی آلبرت انیشتن، که شما هیچ گاه آنان را نمی دانستید. بله،همگی ما می دانیم که انیشتن این فرمول[e=mc2] را کشف کرد. اما واقعیت آن است که چیز های کمی در مورد زندگی خصوصی اش می دانیم،خودتان را بااین هشت مورد،شگفت زده کنید!

1-اوبا سر بزرگ متولد شد

وقتی انیشتن به دنیا آمد او خیلی چاق بود و سرش خیلی بزرگ تا آنجایی که مادر وی تصور می کرد، فرزندش ناقص است،اما او بعد از چند ماه سر و بدن او به اندازه های طبیعی بازگشت.

2-حافظه اش به خوبی آنچه تصور می شود، نبود

مطمئنا انیشتن می توانسته کتابهای مملو از فرمول و قوانین را حفظ کند،اما برای به یاد آوری چیز های معمولی واقعا حافظه ضعیفی داشته  است. او یکی از بدترین اشخاص در به یاد آوردن سالروز تولد عزیزان بود و عذر و بهانه اش برای این فراموشکاری، مختص دانستن آن [تولد ]برای بچه های کوچک بود.

 3-او ازداستانهای علمی-تخیلی متنفر بود


انیشتن از داستانهای تخیلی بیزار بود. زیرا که احساس می کرد ،آنها باعث تغییر درک عامه مردم ازعلم می شوند و در عوض به آنها توهم باطلی از چیز هایی که حقیقتا نمی توانند اتفاق بیفتند میدهد.

به بیان او "من هرگزدر مورد آینده فکر نمی کنم،زیراکه آن به زودی می آید. به این دلیل او احساس می کرد کسانی که بطور مثال بشقاب پرنده ها را می بینّند باید تجربه هایشان را برای خود نگه دارند.

4-او در آزمون ورودی دانشگاه اش رد شد

درسال 1895 در سن 17 سالگی،انیشتن که قطعا یکی از بزرگترین نوابغی است،که تا کنون متولد شده،در آزمون ورودی دانشگاه فدرال پلی تکنیک سوییس رد شد.

در واقع او بخش علوم وریاضیات را پشت سر گذاشت ولی در بخش های باقیمانده، مثل تاریخ و جغرافی رد شد.وقتی که بعدها از او در این رابطه سوال شد؛او گفت:آنها بی نهایت کسل کننده بودند، و او تمایلی برای پاسخ دادن به این سوالات را در خود آحساس نمی کرد.



5 علاقه ای به پوشیدن جوراب نداشت-انیشتن


انیشتن در سنین جوانی یافته بود که شصت پا باعث ایجاد سوراخ در جوراب می شود.سپس تصمیم گرفت که دیگر جوراب به پا نکند و این عادت تا زمان مرگش ادامه داشت.

علاوه بر این او هرگز برای خوشایند و عدم خوشایند دیگران لباس نمی پوشید، او عقیده داشت یا مردم اورا می شناسند و یا نمی شناسند.پس این مورد قبول واقع شدن[آن هم از روی پوشش] چه اهمیتی میتواند داشته باشد؟



6-او فقط یکبار رانندگی کرد


انیشتن برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه، از راننده مورد اطمینان اش کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین اورا هدایت می کرد، بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان،شنوندگان حضور داشت.

انیشتن، سخنرانی مخصوص به خود را انجام می داد و بیشتر اوقات راننده اش، بطور دقیقی آنها را حفظ می کرد.

یک روز انیشتن در حالی که در راه دانشگاه بود، باصدای بلند در ماشین پرسید:چه کسی احساس خستگی می کند؟
راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند و او جای انیشتن سخنرانی کند،سپس انیشتن بعنوان راننده او را به خانه بازگرداند.

عدم شباهت آنها مسئله خاصی نبود.انیشتن تنها در یک دانشگاه استاد بود، و در دانشگاهی که وقتی برای سخنرانی داشت، کسی او را نمی شناخت و طبعا نمی توانست او را از راننده اصلی تمییز دهد.

او قبول کرد، اماکمی تردید در مورد اینکه اگر پس از سخنرانی سوالات سختی از راننده اش پرسیده شود، او چه پاسخی خواهد داد، در درونش داشت.

به هر حال سخنرانی به نحوی عالی انجام شد، ولی تصور انیشتن درست از آب در آمد.دانشجویان در پایان سخنرانی انیتشن جعلی شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند.

در این حین راننده باهوش گفت "سوالات بقدری ساده هستند که حتی راننده من نیز می تواند به آنها پاسخ گوید"سپس انیشتن از میان حضار برخواست وبه راحتی به سوالات پاسخ داد،به حدی که باعث شگفتی حضار شد.

7-الهام گر او یک قطب نما بود

انیشتن در سنین نوجوانی یک قطب نمابه عنوان هدیه تولد از پدرش دریافت کرده بود.
وقتی که او طرز کار قطب نما را مشاهده می نمود، سعی می کرد طرز کار آن را درک کند. او بعد از انجام این کار بسیار شگفت زده شد.بنابر این تصمیم گرفت علت نیروهای مختلف در طبیعت را درک کند.



8-راز نهفته در نبوغ او


بعد از مرگ انیشتن در 1955 مغز او توسط توماس تولتز هاروی برای تحقیقات برداشته شد.
اما اینکار بصورت غیر قانونی انجام شد.بعدها پسر انیشتن به او اجازه تحقیقات در مورد هوش فوق العاده پدرش را داد.
هاروی تکه هایی از مغز انیشتن را برای دانشمندان مختلف در سراسر جهان فرستاد. از این مطالعات دریافت می شود که مغز انیشتن در مقایسه با میانگین متوسط انسانها،مقدار بسیار زیادی سلولهای گلیال که مسئول ساخت اطلاعات هستند داشته است.همچنین مغز انیشتن مقدار کمی چین خوردگی حقیقی موسوم به شیار سیلویوس داشته، که این مسئله امکان ارتباط آسان تر سلولهای عصبی را بایکدیگر فراهم می سازد.

علاوه بر اینها مغز او دارای تراکم و چگالی زیادی بوده است و همینطور قطعه آهیانه پایینی دارای توانایی همکاری بیشتر با بخش تجزیه و تحلیل ریاضیات است.
 

[ پنج شنبه 86/8/17 ] [ 7:36 صبح ] [ ]

زندگینامه آیة الله مشکینی(ره)

 

 

آیة ‌الله علی اکبر فیض معروف به مشکینی‌ در سال‌ 1300 هجری‌ شمسی‌ در روستایی‌ از توابع‌ بلوک‌ مشکین شهر‌ و در میان‌ خانواده‌ای‌ متدین‌ و اهل‌ علم‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود. پدرش‌ مردی مومن و‌ عالم‌ بود و در روستای آلنّی زندگی ساده ای داشت. او در کسوت‌ روحانیت‌ به‌ تحصیل‌ علم‌ و رتق‌ و فتق‌ امور مردم‌ می‌پرداخت‌.

آیة الله‌ مشکینی‌ هنگامی‌ که‌ همراه‌ با پدر در نجف‌ اشرف‌ مقیم‌ بود، به‌ مکتب‌ خانه‌ رفت‌. هنوز بیش از دو سال از اقامت خانواده آیة الله مشکینی در نجف نگذشته بود که مادرش چشم از جهان فروبست. آیة الله مشکینی به همراه‌ پدر به‌ وطن‌ بازگشت‌ و مقداری‌ از مقدمات‌ علوم‌ دینی‌ را نزد پدر فرا گرفت‌. وی پس از مدتی پدر را نیز از دست داد. خود می گوید: " پس از فوت پدرم ما یتیم بودیم و هیچ چیز نداشتیم."

ایشان با وجود سختی و مرارت و فقر، عزم سفر کرد و راهی حوزه علمیه اردبیل شد و پس از اندکی به فکر مهاجرت افتاد. ایشان درباره سال های سخت دوران یتیمی خویش می گوید:

ادامه مطلب...

[ پنج شنبه 86/5/11 ] [ 1:55 صبح ] [ ]

 

خلاصه زندگینامه رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیت الله العظمى خامنه‌ای « دام ظله» 

خلاصه زندگینامه رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیت الله العظمى خامنه‌ای « دام ظله»

« یک نفر را مثل آقاى خامنه‌ای پیدا بکنید که متعهد به اسلام باشد و خدمتگزار، و بناى قلبى اش بر این باشد که به این ملت خدمت کند، پیدا نمى کنـید، ایشان را من سالهاى طولانى مى شناسم،.»

امام خمینى «قدس سره»

ادامه مطلب...

[ چهارشنبه 86/2/5 ] [ 12:34 صبح ] [ ]

عمر بسیار بباید پدر پیر فلک را

                                                                           تا اگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید                                                                           

بزرگداشت استاد فقید و یگانه زبان ادب فارسی، علی اکبر دهخدا

 

 

علی اکبر دهخدا در حدود سال 1297 ه.ق. در تهران متولد شد. هنگامیکه یک سال بیش نداشت، پدرش وفات یافت و وی زیر نظر توجهات مادر خود به تحصیل ادامه داد. در آن زمان یکی از فضلای عصر به نام شیخ غلامحسین بروجردی برای تعلیم و تربیت دهخدا تعیین شد و وی زبان عربی و علوم دینی را نزد این استاد بزرگوار آموخت. مرحوم دکتر محمد معین نقل می کند: « استاد دهخدا اغلب اظهار می کردند که هر چه دارند بر اثر تعلیم آن بزرگوار است.» چند سال بعد که مدرسه سیاسی در تهران تأسیس شد، دهخدا در آن مدرسه به تحصیل پرداخت و زبان فرانسه را در این مدرسه آموخت.

 

فعالیتها:

همزمان با آغاز مشروطیت، وی با همکاری مرحوم جهانگیرخان و مرحوم قاسم خان، روزنامه معروف صور اسرافیل را منتشر کرد که از جراید بنام و مهم صدر مشروطیت بود. جذاب ترین قسمت این روزنامه یک ستون طنز بود که تحت عنوان «چرند و پرند» به قلم دهخدا و با امضای «دخو» نوشته می شد. سبک نگارش این ستون در ادب فارسی بی سابقه بود و مکتب جدیدی را در عالم روزنامه نگاری و نثر معاصر فارسی پدید آورد.

دهخدا با شجاعت و جسارت تمام همه مفاسد اجتماعی و سیاسی آن روزگار را با روش طنز در آن مقالات منتشر می کرد. وی یکی از بنیانگذاران طنز در ایران است. مقالات او آتش در جان مستبدان و درباریان می انداخت. نمونه ای از طنز این بزرگمرد سیاست و فرهنگ ایران را می خوانیم:

گفت: نخور! عسل و خربزه با هم نمی سازند، و خورد. یک ساعت دیگر، طرف را دید مثل مار به خودش می پیچید. گفت: نخور! این دو با هم نمی سازند. گفت: حالا که این دو با هم ساخته اند که من را از میان بردارند.

مقالات طنز آمیز دهخدا به خاطر آنکه به زبان مردم کوچه و بازار نوشته شده و به خدمت همان مردم در آمده بود و دردها و نیازهای آنان را باز می گفت در قلب مردم نفوذ بسیار کرده بود و خوانندگان بسیار داشت. صور اسرافیل مهمترین روزنامه دوره اول مشروطیت در ایران بود.

پس از درگذشت «مظفرالدین شاه» و به روی کار آمدن«محمد علی میرزا» و مخالفت وی با مشروطیت و آزادیخواهان به دستور وی مجلس به توپ بسته شد و جمعی از آزادیخواهان تبعید و دستگیر شدند و دهخدا که جز گروه آزادیخواهان بود به پاریس تبعید شد. وی در آنجا و سپس در سوئیس به انتشار مجدد روزنامه صوراسرافیل دست زد. هر نسخه آن به گوشه ای از دنیا میرفت و مرکز نشر صوراسرافیل، به مرکز مراجعات ایرانیان مشروطه طلب تبدیل شده بود.

پس از تبعید محمد علی میرزا، دهخدا به استدعای مشروطه طلبان به ایران آمد و به عنوان نماینده به مجلس شورای ملی راه یافت.

در دوران جنگ جهانی اول، دهخدا در یکی از روستاهای چهارمحال بختیاری ایران سکونت داشت و پس از پایان جنگ به تهران بازگشت و از امور سیاسی کناره گرفت و به کارهای علمی و فرهنگی مشغول شد و تا پایان عمر پر ثمر خویش، به مطالعه و پژوهشهای خود ادامه داد.

 

آثار وی:

استاد علی اکبر دهخدا از خبره ترین و فعال ترین استادان ادبیات فارسی در روزگار معاصر است که بزرگترین خدمت به زبان فارسی در این دوران را انجام داده است. لغت نامه بزرگ دهخدا که در بیش از پنجاه جلد به چاپ رسیده است و شامل همه لغات زبان فارسی با معنای دقیق و اشعار و اطلاعاتی درباره آنهاست و کتاب امثال و حکم که شامل همه ضرب المثل ها و احادیث و حکمت ها در زبان فارسی است خود به تنهایی نشان دهنده دانش و شخصیت علمی مرحوم استاد دهخدا می باشند.
«لغت نامه» دهخدا یکی از آثار ارزنده اوست که حاصل بیش از چهل سال زحمات شبانه روزی او می باشد. این کتاب در بیست و شش هزار و چهار صد و هفتاد و پنج صفحه سه ستونی به قطع رحلی با تعداد شش هزار دوره، امروز در دسترس فارسی زبانان است.

حدود نیمی از کتاب لغت است با معنی و شاهد و نیم دیگر آن اعلام تاریخی و جغرافیایی است. این اثر بزرگ حاوی کلیه لغات فرهنگهای خطی و چاپی فارسی و عربی است و در نقل آنها بسیاری از غلط های گذشتگان تصحیح شده است و بسیاری از لغات ترکی، مغولی، هندی، فرانسوی، انگلیسی، آلمانی، روسی، ....... متداول در زبان فارسی نیز در این فرهنگ آمده است. برای صحیح خوانده شدن لغات در جلوی هر کلمه حروف حرکت دار به کار رفته است. علاوه بر این مزایا، یک دوره مفصل دستور زبان فارسی نیز در لغتنامه آمده است.

چاپ لغت نامه نخست در سال ۱۳۱۹ در چاپخانه بانک ملی آغاز و یک جلد آن در ۴۸۶ صفحه به چاپ رسید و مدتی متوقف شد، سپس مجلس شورای ملی عهده دار چاپ لغت نامه بود و چون لغت نامه به دانشگاه تهران منتقل شد، چاپخانه دانشگاه به تنهایی عهده دار چاپ شد که هم اکنون هم ادامه دارد.

محل فعلی لغت نامه در شمیران جنب باغ فردوس مستقر است و این مؤسسه توانسته لغت نامه دهخدا را در ۲۲۲ جزوه شامل حدود بیست و هفت هزار صفحه چاپ و در اختیار علاقه مندان و محققان ایران و پژوهشگران جهان قرار دهد.

 از دیگر نوشته های علامه دهخدا می توان به آثار زیر اشاره کرد:

1.            امثال و حکم

2.          ترجمه عظمت و انحطاط رومیان

3.         ترجمه روح القوانین

4.         فرهنگ فرانسه به زبان فارسی

5.         ابوریحان بیرونی

6.         تعلیقات بر دیوان ناصر خسرو

7.         دیوان سید حسن غضنوی

8.         تصحیح دیوان حافظ

9.         تصحیح دیوان منوچهری

10.      تصحیح دیوان فرخی

11.      تصحیح دیوان مسعود سعد

12.      تصحیح دیوان سوزنی

13.      تصحیح لغت فرس اسدی

14.      تصحیح صحاح الفرس

15.      تصحیح دیوان ابن یمین

16.      تصحیح یوسف و زلیخا

17.      مجموعه مقالات

18.      پندها و کلمات قصار

19.      دیوان دهخدا

 

رحلت:

سرانجام علامه دهخدا در ساعت شش و ربع بعد از ظهر روز دوشنبه هفتم اسفندماه 1334 هجری شمسی در خانه مسکونی خویش به رحمت ایزدی پیوست. جنازه آن مرحوم به شهر ری مشایعت و در ابن بابویه در مقبره خانوادگی مدفون گردید.

و به حق در مرگ وی باید گفت:

      از شمار دو چشم یک تن کم              

                            و زشمار خرد هزاران بیش

 

 منبع: مقدمه لغت نامه دهخدا / به قلم گروهی از نویسندگان زیرنظر دکتر معین و دکتر سید جعفر شهیدی/1377

www.irib.com


[ دوشنبه 85/12/14 ] [ 2:32 عصر ] [ ]

شهید مصطفی چمران


 


در اسفند ماه سال 1311، مصطفی فرزند سوم خانواده چمران در شهر قم پا به عرصه وجود نهاد. یک ساله بود که همراه خانواده به تهران آمد و در کوچه‌های جنوب شهر با درد و رنج انسانها آشنا شد. دوران دبستان را درمدرسه «انتصاریه» طی کرد. او ازکودکی گوشه‌گیر بود و غرق تفکر در خلقت زیبای خداوندی. تحصیلات خود را در دبیرستانهای «دارالفنون» و «البرز» ادامه داد و در سال 1332 به دانشکده فنی دانشگاه تهران را ه یافت و در رشته مهندسی برق مشغول به تحصیل شد. در همین ایام بود که فعالیتهای سیاسی خود را علیه رژیم آغاز کرد. او از کوچکی تدریس می‌کرد و از این راه قسمتی از معاش خود را تأمین می‌نمود. از 15 سالگی در درس تفسیر قرآن مرحوم آیت الله طالقانی و جلسات فلسفه و منطق استاد مطهری شرکت می‌کرد. مصطفی علاوه بر استعداد علمی فوق‌العاده از فوق هنری و عرفانی سرشاری برخوردار بود. پس از فراغت از تحصیل در پایه لیسانس به عنوان دانشجوی ممتاز، بورس تحصیلی خارج از کشور به او تعلق گرفت و دوره‌های فوق لیسانس و دکترا را در رشته مهندسی برق و فیزیک پلاسما در دانشگاههای آمریکا با درجه عالی گذراند. یکی از فرازهای زیبای زندگی سیاسی اجتماعی وی تشکیل اولین انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا در سال 1340 بود. روح و روان مصطفی دائماً در مبارزه صیقل می‌خورد و عشق و محبتش به جهان هستی، آدمیان و حتی مخالفانش به اوج می‌رسید به طوری که دوستانش او را خدای عشق لقب داده بودند. پس از اتمام دوره دکترا در مؤسسه تحقیقاتی علمی‌ صنعتی bell(بل) به فعالیت پرداخت و چنان موقعیتی کسب کرد که آرزوی بسیاری از انسانها بود و در همان ایام تصمیم به تشکیل زندگی مشترک گرفت و ازدواج کرد. حاصل این ازدواج چهار فرزند بود. این مرد اراده و همت، پس از قیام 15 خرداد به تمام مظاهر مادی پشت کرده برای آموختن فنون جنگهای پارتیزانی راهی مصر شد و به مدت دو سال سخت‌ترین دوره‌های چریکی را آموخت. اواخر سال 1349 به دعوت امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان پا به سرزمین پر ماجرای لبنان گذاشت. او که با اندیشه ایجاد پایگاههای مبارزاتی به لبنان آمده بود، درهمان آغاز کار مدیریت مدرسه صنعتی جبل عامل را به عهده گرفت. در 29 شهریور1357 امام موسی صدر که پشتوانه محکم لبنان بود، ربوده شد و به شهادت رسید و این واقعه برروی مصطفی تاثیر بسیاری گذاشت. در تاریخ 16/8/58 (پس از پیروزی انقلاب اسلامی‌ ایران) به پیشنهاد شورای انقلاب به سمت وزارت دفاع منصوب گشت. در انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی او از سوی بیش از یک میلیون تهرانی به نمایندگی مردم برگزیده شد و در روز بیستم اردیبهشت سال 1359 هنگام تشکیل شورای عالی دفاع از سوی رهبر کبیر انقلاب امام خمینی (ره) به نمایندگی و مشاورت ایشان در این شورا انتخاب شد. پس از حمله ناجوانمردانه ارتش صدام به مرزهای ایران و یورش آن به مردم بی‌دفاع مصطفی نتوانست آرام بگیرد، به خدمت امام امت رسید وبا اجازه ایشان همره آیت الله خامنه‌ای به اهواز سفر کرد. در اهواز با یاری گروهی از رزمندگان داوطلب، ستاد جنگهای نامنظم را سازماندهی کرد و با کمک آنان اهواز را از خطر سقوط نجات داد. در سحرگاه سی و یکم خرداد سال 60 «ایرج رستمی‌» فرمانده منتطقه دهلاویه به شهادت رسید و چمران از این حادثه بسیار متأثر و افسرده شد. آن روز همه رزمندگان دهلاویه را جمع کرد و با صدایی محزون و نگاهی عمیق گفت: «خدا رستمی را دوست داشت و برد واگر ما را هم دوست داشته باشد می‌برد.» سخنش که تمام شد. با یک‌یک رزمندگان دیده‌بوسی کرد و از آنها حلالیت طلبید. گویی همه می‌دانستند که این آخرین باری است که چهره ملکوتی و متبسم مصطفی را می‌بینند و چشمها تا آنجا که قدرت داشتند از نور وجودش بهره بردند و تا آخرین لحظه از تماشای این شاهین آماده پرواز سیر نگشتند. آتش خمپاره باریدن گرفت و سفیر شهادت بر سر مصطفی فرود آمد و او سبکبال ومطمئن ندای یار را لبیک گفت: «ارجعی الی ربک راضیه مرضیه  منبع: www.sobh.org 


[ پنج شنبه 85/11/19 ] [ 1:3 صبح ] [ ]
<      1   2   3   4      >

مراسم این هفته

چهارشنبه 2 دی‌ماه
خیابان معلم / کوی 10 / فرعی چهارم
شروع مراسم ساعت ۱۹:۳۰

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 155
بازدید دیروز: 258
کل بازدیدها: 561303