|
شـیـخ ابـوجـعفر طوسی، معروف به (شیخ الطائفه) از ستارگان بسیار درخشان جهان اسلام اسـت در فـقـه و اصول و حدیث و تفسیر و کلام و رجال تالیفات فراوان دارد اهل خراسان است در سـال 385 مـتولد شده و در سال یعنی در سالگی به بغدادمهاجرت کرد و تا پایان عمر در عـراق مـانـد و پس از استادش سید مرتضی علم الهدی،ریاست علمی و فتوائی شیعه به او منتقل گردید. | مدت پنج سال پیش شیخ مفید درس خوانده است سالیان دراز از خدمت شاگرد مبرزشیخ مفید، سـید مرتضی بهره مند شده است استادش سید مرتضی در سال 436درگذشت و او 24 سال دیگر پـس از اسـتـادش در قـیـد حیات بود دوازده سال بعد از سیددر بغداد ماند، ولی بعد به علت یک سـلسله آشوبها که خانه و کاشانه اش به تاراج رفت،به نجف مهاجرت کرد و حوزه علمیه را در آنجا تاسیس کرد و در سال460 در همانجادرگذشت قبرش در نجف معروف است شیخ طوسی کتابی در فقه دارد به نام النهایه که در قدیم الایام کتاب درسی طلا ب بوده است کتاب دیگری دارد به نام المبسوط که فقه را وارد مرحله جدیدی کرده است و در عصر خودش مشروح ترین کتاب فـقـهـی بـوده اسـت کـتـاب دیـگری دارد به نام الخلاف که در آنجا هم آرا فقها اهل سنت را بیان کرده، و هم رای شیعه را شیخ طوسی کتابهای دیگری نیز در فقه دارد، قدما تا حدودیک قرن پـیـش، اگر در فقه شیخ را به طور مطلق می گفتند، ( منظور آنان ) شیخ طوسی بود و اگر شیخان می گفتند مقصود شیخ مفید و شیخ طوسی بوده است. شیخ طوسی یکی از چند چهره معروفی است که در سراسر فقه نامشان برده می شودخاندان شیخ طـوسی تا چند نسل همه از علما و فقها بوده اند پسرش شیخ ابوعلی ملقب به مفید ثانی، فقیه جـلیل القدری است و بنا بر نقل مستدرک (ج 3، ص 498) او کتابی دارد به نام امالی و کتاب النهایه پدرش را نیز شرح کرده است. مطابق نقل کتاب لؤلؤه البحرین دختران شیخ طوسی نیز فقیهه و فاضله بوده اند شیخ ابوعلی فرزندی دارد به نام شیخ ابوالحسن، بعد از پدرش مرجعیت و ریاست حوزه علمیه به او منتقل گـردیـد و بنا بر نقل ابن عماد حنبلی در کتاب شذرات الذهب فی اخبار من ذهب (ج 4، ص 126 و 127) در زمان این فرد بزرگ، زاهد و عالم، بوده است عماد طبری گفته است اگر صلوات بر غیر انبیا روا بود، من بر این مرد صلوات می فرستادم او (پسر شیخ) در سال 540 درگذشته است. [1] ولادت: فقیه بزرگوار، محدث کبیر، مفسر نامی، دانشمند پرآوازه، شیخ الطائفه،ابوجعفر محمد بن حسن بـن علی طوسی، در رمضان سال 385 ه ق در شهر طوس خراسان دیده به جهان گشود پس از طی تـحـصیلات مقدماتی در زادگاه خود، در سال408 ه ق هنگامی که 23 ساله بود، به بغداد عزیمت نمود. در آن هـنـگـام ریـاسـت مذهب جعفری در زمان غیبت امام زمان (عج) با شیخ بزرگوار و بزرگ پـرچـمـدار شـیعه، محمد بن محمد عکبری بغدادی، معروف به شیخ مفید بود پس شیخ طوسی ملازمت او را اختیار کرد و شاگردی او را پذیرفت و تا پایان زندگی او از محضرش بهره ها برد. در هـمـیـن زمـان از مـحضر مشایخ دیگر، مانند: حسین بن عبید اللّه غضایری (م 411)، ابن جنید اسکافی (م 381) و احمد بن محمد بن موسی معروف به ابی الصلت اهوازی نیز کسب فیض نمود. وی بـه عـلـت هوش سرشار و ذکاوت فوق العاده اش مورد توجه استادبزرگوارش شیخ مفید قرار گرفت بدین جهت اکثر اوقات را با شیخ به سر می برد تااینکه در رمضان سال 413 ه ق شیخ مفید بـه جـوار رحـمـت الـهـی شتافت پس از رحلت این مجتهد سترگ شیعه، ریاست مذهب شیعه به دانـاترین و والامقام ترین شاگردش یعنی سید مرتضی علم الهدی (برادر سید رضی، گردآورنده نـهـج الـبـلاغه) رسید بدین خاطر شیخ طوسی بدو پیوست و از علوم الهی سرشاری که از زبان او جاری می گردید، مستفیض شده و از چشمه گوارای علم و دانش او سیراب و بهره مند گشت. سـیـد مرتضی نیز که در او لیاقت و استعداد کامل را دیده بود، او را مورد عنایات و توجهات خاصه خـود قـرار داده و او را بـه تدریس واداشت و مقرری قابل توجهی (12 دینار در ماه) برای او تعیین نمود بدین ترتیب شیخ طوسی 23 سال نیز درملازمت آن عالم بزرگوار به سر برد تا اینکه سید در ربیع الاول سال 436ه ق، در سن81 سالگی درگذشت. بعد از رحلت آیه اللّه سید مرتضی علم الهدی، رهبری و پرچمداری شیعه به شیخ طوسی رسید در ایـن هـنـگام منزل شیخ در محله کرخ بغداد، پناهگاه و مقصد ومقصود مسلمانان بود جهت درک محضر او علما و دانشمندان بسیاری از سراسرسرزمین اسلامی، قصد بغداد را می نمودند تا افتخار مـجـالـسـت و شـاگردی او را دریابندو از چشمه خروشان علم الهی که بر زبان او جاری می شد، استفاده برند. بـدینگونه شماره شاگردان وی از فقها و مجتهدین و علما شیعه، به بیش ازسیصد تن رسید و در همان وقت چند صد نفر از علمای اهل سنت نیز از محضر اواستفاده می کردند. گفتار نجاشی: نجاشی (متوفی 450 ه ق)، معاصر او در شان شیخ می نویسد:. ابوجعفر محمد بن حسن بن علی طوسی، بزرگی از اصحاب ما، ثقه، عین ازشاگردان استاد ما ابوعبداللّه (مفید) می باشد او تالیفاتی دارد یکی از آنها تهذیب الاحکام و آن کتاب بس بزرگی است، و دیگری الاستبصار ـ النهایه ـ المفصح (درامامت) ـ مالایسع المکلف الاخلال به کتاب العده (در اصـول فـقـه) ـ کـتـاب الـرجـال مـن روی عن النبی (ص) و عن الائمه (ع) ـ کتاب فهرست کـتـب الـشیعه و اسامی المصنفین ـالمبسوط (درفقه) ـ مقدمه ای درمدخل علم کلام ـ الایحاز (در ارث) ـ مـسـاله فی العمل بخبر الواحد ـ کتاب مایعلل و ما لایعلل ـ کتاب الجمل والعقود ـ تلخیص الـشـافـی (درامـامـت) ـ مـسـالـه فـی الاحوال ـ کتاب التبیان فی تفسیر القرآن ـ شرح المقدمه ـ ریاضه العقول ـ تمهید الاصول، و شرح جمل العلم والعمل. [2] [ جمعه 87/8/17 ] [ 1:0 صبح ] [ ]
| شیخ مفید نامش محمد بن محمد بن نعمان، هم متکلم است و هم فقیه ابن الندیم درفن دوم از مـقـاله پنجم (الفهرست) که درباره متکلمین شیعه بحث می کند، از او به عنوان (ابن المعلم) یاد می کند و ستایش می نماید او در سال 338 متولد و در سال 413درگذشته است کتاب معروف او در فقه به نام (مقنعه) است و چاپ شده و موجود است شیخ مفید از چهره های بسیار درخشان شـیـعـه در جـهان اسلام می باشد ابویعلی جعفری که داماد مفید بوده است، گفته: (مفید شبها مختصری می خوابید، باقی را به نماز یامطالعه یا تدریس یا تلاوت قرآن مجید می گذرانید). | شیخ مفید شاگرد ابن ابی عقیل است. [1] شیخ مفید و روزگار زندگی او: از قـیـام نـافـرجـام مـختار بن ابی عبیده ثقفی به بعد، همه حرکت محرومان ضدستمگران، به نام طـرفـداری از (آل رسول (ع) ) آغاز گردیده است بدین معنی که مخالفت با حکومتهای وقت با هـواداران خـانـدان رسالت از امامیه، کیسانیه، زیدیه،راوندیه، و دیگر فرقه ها برای تحقق یک نیت صورت گرفته است و آن برانداختن حکومت نژادی عباسی و تاسیس حکومت بر اساس عدل قرآنی بـوده اسـت کـه در آن عـرب و غیر عرب مساوی بوده باشند در آن روزگار مهم ترین کانون قیام، (خـراسـان) بـود مردم این سرزمین زیر پرچم تشیع گرد آمده بودند، و می خواستند حکومت را ازآل ابی سفیان به آل علی (ع) بازگردانند روزی که محمد بن علی بن عبداللّه بن عباس،داعیان خود را به خراسان فرستاد، به آنها سپرد که از شخص خاصی نام نبرند، بلکه مردم را به (الرضا من آل مـحـمـد (ص) بـخوانند سرانجام این نهضت آن شد که آل عباس بر خلافت غلبه یافت و بنی الـحسن و بنی الحسین (ع) محروم ماندند اما سیرتی که خلفای عباسی از آغاز کار یا اندکی پس از اسـتـقـرار حـکـومت پیش گرفتند، آن نبود که توده های محروم می خواستند، آنچه به دنبال این نـهـضـت تـحقق یافت، حکومت نژادی دیگری بود که در آن تیره عباسی جای تیره اموی را اشغال مـی کـرد با این تفاوت که در این حکومت عنصر ایرانی داخل در قوه اجرایی گردیده بود بی جهت نـیـسـت کـه سـال 352 مـعـزالـدوله دیلمی زنان شیعه را گفت تا روهای خود را سیاه کنند و با گـریـبـان چـاک در بـازار بـغـداد بـیـایـند و فقهای اهل سنت آن سال را (سنه البدعه) (سال بدعت) نامیدند آنان با این وضع حقوق از دست رفته را مطالبه می نمودند. بازگشت به خویشتن: پـس از ایـن آزمایش تلخ و پس از این دوره سیاه بود که متفکران شیعه به خودآمدند و به این فکر افـتـادنـد کـه نخست اندیشه های فکری و اعتقادی شیعه را به مردم بیاموزند و آنان را با عدالت و مـساوات و احکام اسلامی آشناتر سازند از قرن دوم هجری به بعد، متکلمان شیعه و شاگردان امام بـاقر و امام صادق (علیهما السلام) کوشیدند اصول معتقدات تشیع را بر پایه منطق عقلی و منطق کـلام پیاده نمایند از این تاریخ تا سال 447 هجری، یعنی به سال ورود طغرل سلجوقی به بغداد و بـرانـداخـتـن آخـرین فرمانروای شیعه آل بویه، (الملک الرحیم)، دانشمندان شیعه با استناد به ظاهرقرآن کریم و با استفاده از اخبار اهل بیت (ع) عالی ترین مکتب اندیشه بشری واسلامی را ارائه داده اند که تا آن روز در دنیای اسلام بی سابقه بود اصول فلسفی واعتقادی این مذهب را آن چنان پـی ریـزی نـمودند که نه تنها در طول تاریخ زنده بماند،بلکه پیوسته پیشروی خود را حفظ کند و چاره یاب و پاسخگوی مشکلات اجتماعی باشد. از یـک سـو اصل (عدالت) را در زمره اصول اعتقادی درآوردند و از سوی دیگرعقل را جز منابع اسـتـنـبـاط احـکـام کـلی شناساندند در زمینه اعتقاد و عمل هر دو،حکومت عقل را به رسمیت شناختند عصر ظهور شیخ مفید و هم ردیفان او در چنین موقعیت ویژه بود. این نوع حرکت مکتبی توسط فقها و متکلمین و اندیشمندان اسلامی متوقف نگردید، بلکه پیوسته تـعـقیب و پی گیری شد تا به وسیله فقیهان پارسایی مانندابن ادریس، علا مه حلی، محقق حلی، شـیـخ علی کرکی، پسرش شیخ عبدالعال و شیخ علی منشار، شیخ بهائی و دهها تن عالم دیگر در صـحـنـه فـقاهت ظاهر شدند و فقه شیعه را از عبادات و معاملات که به وسیله صدوق و کلینی و مفید و شیخ طوسی پی ریزی شده بود، به مرحله کامل تری رساندند درست است که پس از یورش مـغـول بـه مـراکزعلمی، اندک وقفه ای در حوزه های علمی مدارس دینی به وجود آمد، ولی پس ازفترت دوران مغول از نو، طبقات بعدی فقها مانند: شهید اول و دوم، مقدس اردبیلی،بعدها علا مـه وحید بهبهانی، شیخ جعفر آل کاشف الغظا، شیخ محمد حسن صاحب جواهر، و میرزای بزرگ شیرازی و شیخ مرتضی انصاری، فقه اسلام احیا شده ورونق گرفت تا به عصر کنونی رسید که در معرفی شخصیتهای آینده مورد بحث قرارخواهد گرفت. [2] شـیخ بزرگوار ما در آن بحران برخوردهای اعتقادی و سیاسی و حرکتهای سرنوشت ساز در حومه بـغـداد دیده به جهان گشود و دانشهای ابتدایی را در خانواده وزادگاه خویش به پایان برد او که در یـک خانواده عمیق و اصیل در تشیع از سلاله نیکان و پاکان به وجود آمده بود و سراسر خاندان او مـالامـال از عـشـق به اهل بیت رسالت (ع) بوده اند، راهی بغداد گردید از اساتید و دانشمندان مدارس بغداد نیز کسب علم ودانش نمود تا در علم کلام، فقه و اصول، سرآمد دانشمندان گردید. [ سه شنبه 87/8/7 ] [ 1:0 صبح ] [ ]
|