سفارش تبلیغ
صبا ویژن

[ جمعه 87/8/3 ] [ 11:56 عصر ] [ ]


[ جمعه 87/8/3 ] [ 1:9 عصر ] [ ]

روزی جمعی از اصحاب پیغمبر بحث می نمودند در اطراف این موضوع که کدام حرف است در حروف که از همه بیشتر در کلام موجود است؟ معلوم شد حرف الف از همه بیشتر است و هیچکس نمی نتواند کلامی بگوید که الف در آن نباشد. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) حضور داشتند. بدون تأمّل و فی البداهه خطبه ای فرمودند. چنانکه عقلها حیران ماند و نام این خطبه را مونقه گذاشتند؛ یعنی در حسن و نیکویی و بلاغت، شگفت آور است.
حَمِدتُ مَن عَظُمَت مِنَّتُهُ، وَ سَبَغَت نِعمَتُهُ، وَ سَبَقَت رَحمَتُهُ، وَ تَمَّت کَلِمَتُهُ، وَ نَفَذَت مَشیَّتُهُ، وَ بَلَغَت حُجَّتُهُ، و عَدَلَت قَضیَّتُهُ، وَ حَمِدتُ حَمَدَ مُقِرٍّ بِرُبوبیَّتِهِ، مُتَخَضِّعٍ لِعُبودیَّتِهِ، مُتَنَصِّلٍ مِن خَطیئتِهِ، مُعتَرِفٍ بِتَوحیَدِهِ، مُستَعیذٍ مِن وَعیدِهِ، مُؤَمِّلٍ مِن رَبِّهِ مَغفِرَةً تُنجیهِ، یَومَ یُشغَلُ عَن فَصیلَتِهِ وَ بَنیهِ، وَ نَستَعینُهُ، وَ نَستَرشِدُهُ، وَ نُؤمِنُ بِهِ، وَ نَتَوَکَّلُ عَلَیهِ، وَ شَهِدتُ لَهُ بِضَمیرٍ مُخلِصٍ موقِنٍ، وَ فَرَّدَتُهُ تَفریدَ مُؤمِنٍ مُتقِنٍ، وَ وَحَّدَتُهُ تَوحیدَ عَبدٍ مُذعِنٍ لَیسَ لَهُ شَریکٌ فی مُلکِهِ، وَ لَم یَکُن لَهُ وَلیٌّ فی صُنعِهِ، جَلَّ عَن مُشیرٍ وَ وَزیرٍ، وَ تَنَزَّهَ عَن مِثلٍ وَ نَظیرٍ، عَلِمَ فَسَتَرَ، وَ بَطَنَ فَخَبَرَ، وَ مَلَکَ، فَقَهَرَ، وَعُصیَ فَغَفَرَ، وَ عُبِدَ فَشَکَرَ، وَ حَکَمَ فَعَدَلَ، وَ تَکَرَّمَ وَ تَفَضَّلَ، لَم یَزَل وَ لَم یَزولَ، وَ لیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ، وَهُوَ قَبلَ کُلِّ شَیءٍ وَ بَعدَ کُلِّ شَیءٍ، رَبٌّ مُتَفَرِّدٌ بِعِزَّتِهِ، مَتَمَلِّکٌ بِقُوَّتِهِ، مُتَقَدِّسٌ بِعُلُوِّهِ، مُتَکَبِّرٌ بِسُمُوِّهِ لَیسَ یُدرِکُهُ بَصَرٌ، وَ لَم یُحِط بِهِ نَظَرٌ، قَویٌ، مَنیعٌ، بَصیرٌ، سَمیعٌ، علیٌّ، حَکیمٌ، رَئوفٌ، رَحیمٌ، عَزیزٌ، عَلیمٌ، عَجَزَ فی وَصفِهِ مَن یَصِفُهُ، وَ ضَلَّ فی نَعتِهِ مَن یَعرِفُهُ، قَرُبَ فَبَعُدَ، وَ بَعُدَ فَقَرُبَ، یُجیبُ دَعوَةَ مَن یَدعوهُ، وَ یَرزُقُ عَبدَهُ وَ یَحبوهُ، ذو لُطفٍ خَفیٍّ، وَ بَطشٍ قَویٍّ، وَ رَحمَةٍ موسِعَةٍ، وَ عُقوبَةٍ موجِعَةٍ، رَحمَتُهُ جَنَّةٌ عَریضَةٌ مونِقَةٌ، وَ عُقوبَتُهُ حَجیمٌ مؤصَدَةٌ موبِقَةٌ، وَ شَهِدتُ بِبَعثِ مُحَمَّدٍ عَبدِهِ وَ رَسولِهِ صَفیِّهِ وَ حَبیبِهِ وَ خَلیلِهِ، بَعَثَهُ فی خَیرِ عَصرٍ، وَ حینَ فَترَةٍ، وَ کُفرٍ، رَحمَةً لِعَبیدِهِ، وَ مِنَّةً لِمَزیدِهِ، خَتَمَ بِهِ نُبُوَّتَهُ، وَ قَوّی بِهِ حُجَّتَهُ، فَوَعَظَ، وَ نَصَحَ، وَ بَلَّغَ، وَ کَدَحَ، رَؤفٌ بِکُلِّ مُؤمِنٍ، رَحیمٌ، ولیٌّ، سَخیٌّ، ذَکیٌّ، رَضیٌّ، عَلَیهِ رَحمَةٌ، وَ تَسلیمٌ، وَ بَرَکَةٌ، وَ تَعظیمٌ، وَ تَکریمٌ مِن رَبٍّ غَفورٍ رَحیمٍ، قَریبٍ مُجیبٍ، وَصیَّتُکُم مَعشَرَ مَن حَضَرَنی، بِتَقوی رَبِّکُم، وَ ذَکَّرتُکُم بِسُنَّةِ نَبیِّکُم، فَعَلَیکُم بِرَهبَةٍ تُسَکِّنُ قُلوبَکُم، وَ خَشیَةٍ تَذری دُموعَکُم، وَ تَقیَّةٍ تُنجیکُم یَومَ یُذهِلُکُم، وَ تُبلیکُم یَومَ یَفوزُ فیهِ مَن ثَقُلَ وَزنَ حَسَنَتِهِ، وَ خَفَّ وَزنَ سَیِّئَتِهِ، وَ لتَکُن مَسئَلَتُکُم مَسئَلَةَ ذُلٍّ، وَ خُضوعٍ، وَ شُکرٍ، وَ خُشوعٍ، وَ تَوبَةٍ، وَ نَزوعٍ، وَ نَدَمٍ وَ رُجوعٍ، وَ لیَغتَنِم کُلُّ مُغتَنَمٍ مِنکُم، صِحَّتَهُ قَبلَ سُقمِهِ، وَ شَیبَتَهُ قَبلَ هِرَمِهِ، وَ سِعَتَهُ قَبلَ عَدَمِهِ، وَ خَلوَتَهُ قَبلَ شُغلِهِ، وَ حَضَرَهُ قَبلَ سَفَرِهِ، قَبلَ هُوَ یَکبُرُ، وَ یَهرَمُ، وَیَمرَضُ، وَ یَسقَمُ، وَ یُمِلُّهُ طَبیبُهُ، وَ یُعرِضُ عَنهُ جَیِبُهُ، وَ یَتَغَیَّرَ عَقلُهُ، وَ لیَقطِعُ عُمرُهُ، ثُمَّ قیلَ هُوَ مَوَعوکَ، وَ جِسمُهُ مَنهوکٌ، قَد جَدَّ فی نَزعٍ شَدیدٍ، وَ حَضَرَهُ کُلُّ قریبٍ وَ بَعیدٍ، فَشَخَصَ بِبَصَرِهِ، وَ طَمَحَ بِنَظَرِهِ، وَ رَشَحَ جَبینُهُ، وَ سَکَنَ حَنینُهُ، وَ جُذِبَت نَفسُهُ، وَ نُکِبَت عِرسُهُ، وَ حُفِرَ رَمسُهُ، وَ یُتِمَّ مِنهُ وُلدُهُ، وَ تَفَرَقَ عَنهُ عَدَدُهُ، وَ قُسِّمَ جَمعُهُ، وَ ذَهَبَ بَصَرُهُ وَ سَمعُهُ، وَ کُفِّنَ، وَ مُدِّدَ، وَ وُجِّهَ، وَ جُرِّدَ، وَ غُسِّلَ، وَ عُرِیَ، وَ نُشِفَ، وَ سُجِیَ، وَ بُسِطَ لَهُ، وَ نُشِرَ عَلَیهِ کَفَنُهُ، وَ شُدَّ مِنهُ ذَقَنُهُ، وَ قُمِّصَ، وَ عُمِّمَ، وَ لُفَّ، وَ وُدِعَّ، وَ سُلِّمَ، وَ حُمَلِ فَوقَ سَریرٍ، وَ صُلِّیَ عَلَیهِ بِتَکبیرٍ، وَ نُقِلَ مِن دورٍ مُزَخرَفَةٍ، وَ قُصورٍ مُشَیَّدَةٍ، وَ حَجُرٍ مُنَضَّدَةٍ، فَجُعِلَ فی ضَریحٍ مَلحودَةٍ، ضَیِّقٍ مَرصوصٍ بِلبنٍ، مَنضودٍ، مُسَقَّفٍ بِجُلمودٍ، وَ هیلَ عَلیهِ حَفَرُهُ، وَ حُثِیَ عَلیهِ مَدَرُهُ، فَتَحَقَّقَ حَذَرُهُ، وَ نُسِیَ خَبَرُهُ وَ رَجَعَ عَنهُ وَلیُّهُ، وَ نَدیمُهُ، وَ نَسیبُهُ، وَ حَمیمُهُ، وَ تَبَدَّلَ بِهِ قرینُهُ، وَ حَبیبُهُ، وَ صَفیُّهُ، وَ نَدیمُهُ فَهُوَ حَشوُ قَبرٍ، وَ رَهینُ قَفرٍ، یَسعی فی جِسمِهِ دودُ قَبرِهِ وَ یَسیلُ صَدیدُهُ مِن مِنخَرِهِ، یُسحَقُ ثَوبُهُ وَ لَحمُهُ، وَ یُنشَفُ دَمُهُ، وَ یُدَقُّ عَظمُهُ، حَتّی یَومَ حَشرِهِ، فَیُنشَرُ مِن قَبرِهِ، وَ یُنفَخُ فِی الصّورِ، وَ یُدعی لِحَشرٍ وَ نُشورٍ، فَثَمَّ بُعثِرَت قُبورٌ، وَ حُصِّلَت صُدورٌ، وَ جیء بِکُلِّ نَبیٍّ، وَ صِدّیقٍ، وَ شَهیدٍ، وَ مِنطیقٍ، وَ تَوَلّی لِفَصلِ حُکمِهِ رَبٌّ قدیرٌ، بِعَبیدِهِ خَبیرٌ وَ بَصیرٌ، فَکَم مِن زَفرَةٍ تُضنیهِ، وَ حَسرَةٍ تُنضیهِ، فی مَوقِفٍ مَهولٍ عَظیمٍ، وَ مَشهَدٍ جَلیلٍ جَسیمٍ، بَینَ یَدَی مَلِکٍ کَریمٍ، بِکُلِّ صَغیرَةٍ وَ کَبیرَةٍ عَلیمٍٍ، حینَئِذٍ یُلجِمُهُ عَرَقُهُ، وَ یَحفِزُهُ قَلَقُهُ، عَبرَتُهُ غَیرُ مَرحومَةٍ، وَ صَرخَتُهُ غَیرُ مَسموعَةٍ، وَ حُجَّتُهُ غَیرُ مَقبولَةٍ، وَ تَؤلُ صَحیفَتُهُ، وَ تُبَیَّنُ جَریرَتُهُ، وَ نَطَقَ کُلُّ عُضوٍ مِنهُ بِسوءِ عَمَلِهِ وَ شَهِدَ عَینُهُ بِنَظَرِهِ وَ یَدُهُ بِبَطشِهِ وَ رِجلُهُ بِخَطوِهِ وَ جِلدُهُ بِمَسِّهِ وَ فَرجُهُ بِلَمسِهِ وَ یُهَدِّدَهُ مُنکَرٌ وَ نَکیرٌ وَ کَشَفَ عَنهُ بَصیرٌ فَسُلسِلَ جیدُهُ وَ غُلَّت یَدُهُ وَ سیقَ یُسحَبُ وَحدَهُ فَوَرَدَ جَهَنَّمَ بِکَربٍ شَدیدٍ وَ ظَلَّ یُعَذَّبُ فی جَحیمٍ وَ یُسقی شَربَةٌ مِن حَمیمٍ تَشوی وَجهَهُ وَ تَسلخُ جَلدَهُ یَضرِبُهُ زَبینَتُهُ بِمَقمَعٍ مِن حدیدٍ یَعودُ جِلدُهُ بَعدَ نَضجِهِ بِجلدٍ جدیدٍ یَستَغیثُ فَیُعرِضُ عَنهُ خَزَنَةُ جَهَنَّمُ وَ یَستَصرخُ فَیَلبَثُ حُقبَهُ بِنَدَمٍ نَعوذُ بِرَبٍّ قَدیرٍ مِن شَرِّ کُلِّ مَصیرٍ وَ نَسئَلُهُ عَفوَ مَن رَضیَ عَنهُ وَ مَغفِرَةَ مَن قَبِلَ مِنهُ فَهُوَ وَلیُّ مَسئَلَتی وَ مُنحُجِ طَلِبَتی فَمَن زُحزِحَ عَن تَعذیبِ رَبِّهِ سَکَنَ فی جَنَّتِهِ بِقُربِهِ وَ خُلِّدَ فی قُصورِ مُشَیَّدةٍ وَ مُکِّنَ مِن حورٍ عینٍ وَ حَفَدَةٍ وَ طیفَ عَلَیهِ بِکُئوسٍ وَ سَکَنَ حَظیرَةَ فِردَوسٍ، وَ تَقَلَّبَ فی نَعیمٍ، وَ سُقِیَ مِن تَسنیمٍ وَ شَرِبَ مِن عَینٍ سَلسَبیلٍ، مَمزوجَةٍ بِزَنجَبیلٍ مَختومَةً بِمِسکٍ عَبیرٍ مُستَدیمٍ لِلحُبورٍ مُستَشعِرٍ لِلسّرورِ یَشرَبُ مِن خُمورٍ فی رَوضٍ مُشرِقٍ مُغدِقٍ لَیسَ یَصدَعُ مَن شَرِبَهُ وَ لَیسَ یَنزیفُ هذِهِ مَنزِلَةُ مَن خَشِیَ رَبَّهُ وَ حَذَّر نَفسَهُ وَ تِلکَ عُقوبَةُ مَن عَصی مُنشِئَهُ وَ سَوَّلَت لَهُ نَفسُهُ مَعصیَةَ مُبدیهِ ذلِکَ قَولٌ فَصلٌ وَ حُکمٌ عَدلٌ خَیرُ قَصَصٍ قَصَّ وَ وَعظٍ بِهِ نَصَّ تَنزیلٌ مِن حَکیمٍ حَمیدٍ نَزَلَ بِهِ روحُ قُدُسٍ مُبینٍ عَلی نَبیٍّ مُهتَدٍ مَکینٍ صَلَّت عَلَیهِ رُسُلٌ سَفَرَةٌ مُکَرَّمونَ بَرَرَةٌ عُذتُ بِرَبٍ رَحیمٍ مِن شَرِّ کُلِّ رَجیمٍ فَلیَتَضَرَّع مُتَضَرِّعُکُم وَ لیَبتَهِل مُبتَهِلُکُم فَنَستَغفِرُ رَبَّ کُلِّ مَربوبِ لی وَ لَکُم. <>
ستایش می کنم کسی را که منّتش عظیم است و نعمتش فراوان؛ و رحمتش (بر غضبش) پیشی گرفته است. سخن (و حکم) اوتمامیّت یافته (و قطعی است)؛ خواست او نافذ و برهانش رسا و حکمش بر عدالت است.
ستایش می کنم، به سان سپاس آن که معترف به ربوبیّتش و پر خضوع دربندگی اوست. و از گناه خویش (بریده و) کنده شده و به توحید او اقرار می نماید. و از وعید (و بیم) عذابش (به خود او) پناه می برد. و از درگاه پروردگارش امیدوار آمرزشی است که او را نجات بخشد، در روزی که (انسان را به گرفتاری خویش مشغول و) از بستگان و فرزندانش غافل می سازد.
از او یاری و هدایت می جوییم و به او ایمان داریم و بر او توکّل می کنیم. از ضمیری با اخلاص و یقین، برای او (به توحید) گواهی می دهم و او را به یکتایی می شناسم. یکتا شناسی فردی مؤمن و استوار (در یقین). و او را یگانه می شمارم، یگانه دانستن بنده ای خاضع. نه در پادشاهی خود شریکی دارد و نه درآفرینشش یاوری. برتر از آن است که مشاور و وزیری داشته باشد و منزّه است از داشتن همانند و نظیری. (بر کردارها) آگاهی یافت و پوشیده داشت. و از نهان امور مطّلع گردید و بدان آگاه است و اقتدار و چیرگی دارد.
نافرمانی گشت و آمرزید، طاعت و بندگی اش نمودند و او شکرگزاری نمود. فرمان روایی کرد و عدالت گسترد؛ و برتر از شائبه ی هر نقص و عیبی است و (آنچه شایسته ی هر چیزی بود، به او) عطا فرمود. همیشه بوده و هست و هیچ گاه زوال نمی یابد. و چیزی همانندش نیست. و او پیش از هر چیزی است و پس از هر چیزی. پروردگاری است که به عزّتش یگانه و به قدرت خویش پادشاه (و مقتدر). و به برتری شأنش پاک (و منزّه) است. و به علوّ مقامش (به حق) خود را بزرگ می شمارد. دیده ای او را نمی بیند و نگرشی (در معرفت) بر او احاطه پیدا نمی کند.
قوی و مقتدر و بینا و شنوا و برتر و حکیم و رؤوف و مهربان و عزّتمند و داناست. هر آن که به توصیف او برآید، در وصفش حیران ماند. (به آفریدگان) نزدیک است و (در رفعت مقام، از آنان) دور است. (به علوّ شأنش از آنان) دور است و (به آنان) نزدیک است، و دعای کسی را که او را بخواند، اجابت می کند. و به بنده اش روزی می دهد و بدو عطا می فرماید. دارای لطفی است پنهان و قهری قوی و رحمتی گسترده و کیفری دردناک. رحمتش بهشتی پهناور و زیبباست و کیفرش جهنمی در بسته و هلاکت بار.
و گواهی می دهم به بعثت محمّد صلّی الله علیه و آله، بنده و فرستاده و برگزیده و حبیب و خلیلش که او را در بهترین (و ضروری ترین) برهه و در دوران گسیختگی (وحی) و کفر- به عنوان رحمتی برای بندگان خود و نعمتی برجسته از نعمتهای فراوان خویش مبعوث فرمود. خداوند کار (برانگیختن پیامبران به) پیامبری (از جانب) خود را به وسیله او به پایان رسانید و برهان خویش را با وی قوّت بخشید و آن بزرگوار نیز موعظه فرمود و خیرخواهی نمود و به سختی کوشید، نسبت به هر مؤمنی رؤوف و مهربان بود. سروری بخشنده و پاک گهر و راضی (به قضا و حکم حق) بود. رحمت و سلام و برکت و تعظیم و تکریمی (ویژه و فراوان) از سوی پروردگاری آمرزنده و مهربان و نزدیک و اجابت کننده، بر او باد.
<>
ای گروهی که نزدم حاضرید؛ شما را به تقوای پروردگارتان سفارش می کنم و به شیوه پیامبرتان یادآوری می نمایم. پس بر شما باد به ترسی که در دلهایتان جای گیرد و هراسی که اشکتان را جاری کند و تقوایی که نجاتتان بخشد، در روزی که هر که وزن نیکی اش سنگین و وزن کار بدش سبک باشد، رستگار شود. درخواست شما (از پروردگارتان) درخواستی توأم با ذلّت و افتادگی و شکرگزاری و فروتنی و توبه و کنده شدن (از گناه) و پشیمانی و بازگشت (به طاعت) باشد.
هر کدامتان که غنیمت شمار (فرصت) است، عافیتش را پیش از بیماری و پیری اش را پیش از تهی دستی و فراغتش را پیش از (گرفتاری و) مشغولیت و زمان حضورش را پیش از کوچ، غنیمت بشمارد. پیش از آن که پیر شود و گرفتار بیماری و ناخوشی گردد و (به حالی افتد که) طبیبش از او ملول شود و (نزدیکترین) دوستش نیز از او روی گرداند و عقلش تباه گردد و رشته عمرش بگسلد. آن گاه گفته شود که فلانی به سختی بیمار است و تنش به شدّت نحیف شده و در بستر احتضاری سخت افتاده است. و هر خویش و بیگانه ای (به عیادت و وداع) به بالینش آمده است. پس دیده اش را با خیرگی به بالا افکنده، نگاهش را بدان سو دوخته، پیشانی اش عرق کرده، ناله های دردآلودش آرام شده و جانش گرفته شد.
(در چنین حالی می بینی که) تیره بختی به همسرش روی آورده، گورش را کندند و فرزندانش بی سرپرست ماندند و نفراتش از دور او پراکنده شدند و آنچه جمع آوری کرده بود، تقسیم شده و بینایی و شنوایی اش از بین رفته است. (هم اکنون می بینی) رویش پوشانده، دست و پایش کشیده، رو به قبله اش کشیده اند و برهنه اش نموده، غسلش داده اند؛ (از هر جامه و پیرایه ای) عاری اش داشته، خشکش نموده اند و پارچه ای بر او افکنده و بر او کشیده اند و آماده اش نموده، (قطعه دیگر) کفنش را نیز بر او افکنده اند، (به گونه ای که) از آن کفن چانه اش را بسته، پیراهن وعمامه هم برایش قرار داده، در لفافش پیچیده اند و (نزدیکان) با او وداع نموده، بدرودش گفتند.
(اینک می نگری) بر تابوتش حمل نمودند و با تکبیر بر او نماز گزارند و از خانه های پر زرق و برق و قصرهای مجلّل، با اتاقهای منظّم و پی در پی، منتقل شده است. در گوری که برایش کنده اند، گذاشته شد. گوری که تنگ است و با خشتهای محکم چیده شده و سقفش با تخته سنگهایی پوشیده شده است و خاک قبرش را بر او ریخته، کلوخ بر او پاشیدند. پس آنچه که از آن هراسان بود، واقع شد و خبرش به فراموشی سپرده شد و (کسانی که) یار و همنشین و خویشاوند و دوست (او بودند)، از وی برگشتند و تنهایش گذاشتند و همدم و رفیق و یار و ندیمش، کسانی دیگر به جای او برگزیدند.
<>
(اکنون) درون قبری قرار گرفته و به مکان تنها و خلوتی سپرده شده. کرمهای قبر در بدنش می دوند و خون و چرک از بینی اش روان است و جامه و بدنش فرسوده می شوند، خونش می خشکد و استخوانش فرسوده می شود. (و بدین گونه است) تا روز حشر او؛ که از قبرش برانگیخته شود و در صور دمیده شود و برای حشر و نشر فرایش خوانند. پس آنجاست که قبور، زیر و رو می گردند و آنچه در سینه هاست، بیرون کشیده (و هویدا) می شوند و هر پیامبر و صدیق و شهید سخنوری (که مجاز به تکلّم است)، آورده می شوند.
داوری قاطع آن روز را پروردگاری به عهده دارد که مقتدر بر بندگانش وآگاه و بینا (به حالشان) است. پس بسا ناله هایی که او را رنجور و زمین گیر و حسرتی که فرسوده و نحیفش می گرداند. در جایگاهی هولناک و عظیم و مجتمعی بزرگ و وسیع، در مقابل پادشاهی بزرگوار که به هر کار کوچک و بزرگی داناست. در آن هنگام عرقش تا به دهان می رسد و اضطراب و ناراحتی اش، آرامش او را می رباید. اشکش مایه ترحّم بر وی نمی شود و ناله اش شنیده (و بدان توجّه) نمی گردد. و دلیل (و عذر) او پذیرفته نخواهد بود. نامه عملش به سویش باز می گردد (و به وی سپرده می شود) و بدی کردارش (بر او و دیگران) بیان می شود.
هر عضوی از او به بدی کارش گواهی می دهد. چشمش به نگاه او (به حرام) و دستش به سخت گیری (نامورد) او و پایش به گام برداشتن (به سوی حرام)، پوستش به لمس (نامشروع) و شرمگاهش به تماس (به حرام) گواهی می دهند. فرشتگان نکیر و منکر او را (به عذاب وحشتناک) تهدید می کنند و (خداوند) بینا از کارش پرده بر می دارد. پس زنجیر در گردنش افکنده، دستش با غل بسته می شود و کشان کشان و در تنهایی رانده می شود. و در آتش دوزخ عذاب می گردد. و شربتی از آب داغ به وی نوشانیده می شود که چهره اش پخته و پوستش را می کند.
فرشته مأمور (عذاب او) به سوی آتش می راندش، او را با گرزی آهنین می زند، (پیوسته) پوستش پس از پخته شدن، به پوستی جدید بر می گردد (و تبدیل می شود). و فریاد استمداد برمی آورد، ولی مأموران جهنم از او روی بر می گردانند. و فریاد سر می دهد و با ندامت دوران طولانی اش را در جهنم می ماند.
به پروردگار توانا پناه می بریم از شرّ هر سرانجام (نا خجسته ای) و از او عفو می طلبیم به سان عفو کسانی که از آنان راضی گردید و آمرزش می جوییم همانند کسانی که (ایمان و طاعتشان را) از آنان پذیرفت. زیرا تنها اوست که کفیل خواهش و تقاضای من است.
<> پس هر که از عذاب پروردگارش دور گردانده شود، به قرب حضرتش در بهشت سکنا گزیند و در قصرهایی مزیّن جاودانه ماند و از حوریان زیبا و سیه چشم و خادمان (بهشتی) بهره مند می گردد. و جامهایی (مملو از خوراکی و نوشیدنی) پیرامونش می گردانند و در جایگاه منیع و ممتاز بهشت مسکن یابد و در نعمتهای سرشار به سر برد و از تسنیم (و از نوشیدنی های بهشت) بدو نوشانیده می شود و از چشمه، سلسبیل آمیخته به زنجبیل، می نوشد که با مشک و عبیری سربسته شده که پیوسته نشاط آفرین و سرور انگیز است. از نوشیدنی هایی (پاکیزه) در باغی روشن، (با درختانی) پربار می نوشد که هر کس از آن بنوشد، نه دچار سردرد می شود و نه مست و مدهوش می گردد. ا
این جایگاه کسی است که از پروردگارش بترسد و از نفس خویش بر حذر باشد و آن (نیز) کیفر کسی است که معصیت پروردگارش نماید و نفس (شیطانی) او، نافرمانی آفریدگارش را برایش تزیین نماید.
این کلامی است قاطع و انکارناپذیر و حکمی بر پایه عدل. بهترین سخنی است که (از خدا و رسول) برگرفته شده و برترین پندی است که (درقرآن) بدان تصریح شده است. از سوی پروردگار ستوده نازل شده است و روح القدس (برتر از تمامی فرشتگان و دارای پاکی) ممتاز، آن را بر پیامبری هدایت یافته و بلند منزلت فرود آورده است. درود فرستادگان بزرگوار و گرامی داشتگان شایسته (الهی) بر او باد. پناه می برم به پروردگار مهربان از شرّ هر (شیطان) رانده شده. پس باید هریک از شما (به درگاه خداوند) تذلّل نماید و (به آستانش) دعا و زاری کند تا از پروردگار هر آفریده ای، آمرزش بطلبیم برای خودم و شما.
شرح ابن ابی الحدید ج 19 ص 140 تا ص 143، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه ج 1 ص 87 خ 20، کنز العمال ج 16 ص 208 تا ص 213 ش 44234، سفینة البحار ج 1 ص 397 با نقل از ج 9 بحار الانوار چاپ قدیم، تاریخ عماد زاده ص 436 جلد امیر المؤمنین (ع)

منبع: psychology.blogfa.com


[ یکشنبه 87/7/7 ] [ 1:0 صبح ] [ ]

طبق مطالعاتی که بر روی تحقیقات سازمان ناسا در این رابطه انجام داده‌ام متوجه شده‌ام که آن‌ها سه نوع شکاف را در روی کره ماه شناسایی کرده‌اند؛ اول شکاف‌های دایره‌ای که توسط ریزش سنگ‌های آسمانی به وجود آمده است، دوم شکاف‌های مارپیچ و سوم شکاف‌های کمربندی، آن‌ها در بررسی این شکاف‌ها برای هر کدام از دو شکاف اولیه دلایلی را یافته‌اند اما در رابطه با شکاف کمربندی به پاسخی علمی دست نیافته‌اند؛ زیرا این امر معجزه و از امور خرق عادت است.

نشست «شق القمر معجزه پیامبر اعظم (ص) با استناد به تحقیقات ناسا» به همت معاونت فرهنگی دانشگاه آزاد اسلامی (مرکز پژوهش‌ها و فعالیت‌های قرآن و عترت) در پانزدهمین نمایشگاه بین‌المللی قرآن کریم برگزار شد.

به گزارش شیعه نیوز به نقل از خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا)، این نشست از سلسله نشست‌های بخش دانشگاهی ‌پانزدهمین نمایشگاه بین‌المللی قرآن کریم است که به همت معاونت فرهنگی دانشگاه آزاد اسلامی (مرکز پژوهش‌ها و فعالیت‌های قرآن و عترت) با سخنرانی دکتر «عبدالکریم بی‌آزار شیرازی» رئیس دانشگاه مذاهب اسلامی» و با حضور دکتر سید «بابک فرزانه» رئیس مرکز پژوهش‌ها و فعالیت‌های قرآن و عترت دانشگاه آزاد اسلامی، در پانزدهمین نمایشگاه بین‌المللی قرآن کریم برگزار شد.

حجت الاسلام بی‌آزار شیرازی در این نشست ابتدا سخنانی درباره شق القمر معجزه پیامبر اکرم (ص) از طریق آیات و شواهد تاریخی بیان کرد سپس به بررسی این موضوع با یافته‌های فضانوردان سازمان ناسا پرداخت و اثبات کرد که این یافته‌های علمی در واقع سندی بر حقانیت این معجزه از سوی پیامبر اسلام (ص) است.

وی در ارتباط با اهمیت معجزه شق القمر گفت: این معجزه هم‌چون قرآن معجزه باقیه رسول اکرم (ص) است و کسانی که فعل «انشق» را در آیه «اقتربت الساعة و انشق القمر» مضارع لحاظ کرده‌اند و گفتند که این انشقاق مربوط به زمان ظهور حضرت است، اشتباه کرده‌اند بلکه این معجزه باقیه پیامبر اکرم (ص) است و می‌توان این مسأله را در یافته‌های دانشمندان غربی به طور وضوح یافت.

نویسنده تفسیر «کاشف» گفت: طبق مطالعاتی که بر روی تحقیقات سازمان ناسا در این رابطه انجام داده‌ام متوجه شده‌ام که آن‌ها سه نوع شکاف را در روی کره ماه شناسایی کرده‌اند؛ اول شکاف‌های دایره‌ای که توسط ریزش سنگ‌های آسمانی به وجود آمده است، دوم شکاف‌های مارپیچ و سوم شکاف‌های کمربندی، آن‌ها در بررسی این شکاف‌ها برای هر کدام از دو شکاف اولیه دلایلی را یافته‌اند اما در رابطه با شکاف کمربندی به پاسخی علمی دست نیافته‌اند؛ زیرا این امر معجزه و از امور خرق عادت است.

بی‌آزار شیرازی در پایان سخنان خود به اهمیت بالای آیات علمی در قرآن کریم اشاره کرد و گفت: آیات علمی قرآن علومی را به ما می‌دهند که بسیار کاربردی و جدید است ولی متأسفانه ما مسلمانان تنها یاد گرفته‌ایم این کتاب را روخوانی کنیم و آن را منبعی برای کسب ثواب برای خود قرار دهیم و این در صورتی است که جامعه غربی به نحو احسن از این آیات برای رسیدن به مسائل علمی استفاده می‌کند به شکلی که بسیاری از دانشمندان غربی با دیدن این آیات در قرآن کریم تلاش کرده و نظریه علمی خود را اثبات می‌کنند و این در واقع مصداق کلام رسول اکرم (ص) است که فرمودند: «مبادا دیگران در خواندن این کتاب (قرآن) بر شما سبقت بگیرند.

منبع:asheghe-khoda.blogfa.com


[ پنج شنبه 87/7/4 ] [ 3:45 عصر ] [ ]

یا مهدی ادرکنی

قصه‌هایی هست از تشرّفات افرادی که از امام پول، زن، سلامتی و امثال آن را می‌خواسته‌اند. اینها همه خوب است. ولی چرا انسان از حضرت آن چیزی را که خود آن حضرت از خدا می‌خواهد طلب نکند؟

به همین دعای حضرت در ماه رجب توجّه کنید، حقیقتاً برای ما آموزنده است، ما هم همین‌ها را از خدا بخواهیم «وَ احتم لِی فِی قَضائِکَ خَیرَ ما حَتَمتَ؛ از قضاهای خودت، بهترینش را برای من تقدیر فرما».

«وَ اختِم لِی بالسَّعادةِ فی مَن ختمتَ؛ مرا از کسانی قرار بده که امرشان را در این ماه به سعادت ختم می‌فرمایی». «و اَحیِنِی ما أحیِیتَنِی مَوفُورَاً و أمتِنی مَسرُورَاً و مَغفُوراً؛ زنده‌ام بدار در حالی که از الطاف و رحمت‌هایت، حظّی وافر داشته‌ام و بمیرانم در حالی که مسرور و آمرزیده‌ باشم». «واجعَل لی إلی رضوانِک وجِنانکَ مَصیراً؛7 برایم راهی به بهشت و رضوان خودت مقرّر فرما».

او رضوان و رضای خدا را می‌طلبد. ما هم همین‌ها را بطلبیم که هیچ چیز بالاتر از رضای خدا و بالاتر از محبّت خدا و اولیای خدا وجود ندارد.

از امام زمان(علیه‌السلام) بخواهیم که برایمان استغفار کند.یکی از چیزهایی که خیلی مهم است، استغفار است. استفغار، پوشاننده‌ی سیّئات است. اگر طلبِ مغفرت جدّی باشد منجر به مغفرت می‌شود. یک وقت انسان خودش استغفار می‌کند، یک وقت دیگران برایش استغفار می‌کنند، رفقا برایش استغفار می‌کنند، آن هم مؤثر است امّا راه سومی هم وجود دارد که بهتر از دو راه قبلی است و آن این است که انسان به حجّت وقت متوسّل شود و از آن حضرت بخواهی که یابن‌رسول‌الله! شما برایم طلب مغفرت کنید. من این مطلب را از این آیه شریفه می‌گویم:

و لَو انَّهُم إذ ظَّلَموُا أنفُسَهم جاؤُوکَ فاستَغفِروا اللهَ و استغفِر لهمُ الرَّسولَ لَوجَدوا اللهَ توّاباً رحیماً.*

اگر آنان وقتی که به خود ستم کردند، پیش تو می‌آمدند و از خدا آمرزش می‌خواستند و پیامبر نیز برای آنان طلب آمرزش می‌کرد، قطعاً خدا را توبه‌پذیر مهربان می‌یافتند.

خداوند به پیامبرش می‌فرماید اگر اینها که خلاف کرده‌اند، پیش تو می‌آمدند و از من طلب مغفرت می‌کردند، تو هم برایشان استغفار می‌کردی ـ اگر این دو استغفار با هم ضمیمه می‌شد ـ آن وقت « لَوجَدوا اللهَ توّاباً رحیماً» نمی‌فرماید: «یَغفِراللهُ لهم» یعنی خدا ایشان را می‌آمرزید، بلکه می‌فرماید: «لوَجَدوا الله توّاباً رحیماً» تعبیر بسیار جالبی است. یعنی در صورت استغفار خودشان و استغفار رسول خدا، در وجودشان می‌فهمیدند و می‌یافتند و درک می‌کردند که خدا آنها را آمرزیده است. یعنی در آن صورت غفوریّت و رحمانیت خدا را درک می‌کردند.

امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) رضوان و رضای خدا را می‌طلبد. ما هم همین‌ها را بطلبیم که هیچ چیز بالاتر از رضای خدا و بالاتر از محبّت خدا و اولیای خدا وجود ندارد.

خوب، آن وقت، حجّت خدا، رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) بود و حالا حجّت وقت، امام زمان(علیه‌السلام) است. به خدا قسم اگر ما از امام زمان(علیه‌السلام) بخواهیم برایمان استغفار خواهند کرد. در ساحتِ مقدّس اینها بخل راه ندارد. امام زمان(علیه‌السلام) خلیفة خداست، مظهر تامّه حق است، اسم اعظم خدا، الان امام زمان است. اگر جدّاً بخواهیم، حضرت دعا می‌کنند، طلب مغفرت می‌کنند آن‌گاه انسان، غفوریّت و رحمانیّت خدا را لمس می‌کند.

برادران یوسف، بعد از آزار یوسف(علیه‌السلام)، وقتی متوجه شدند بدکاری کرده‌اند، پشیمان شدند و از پدر خواستند که «یا اَبانا اِستَغفِرلَنا ذُنوبَنا...»9 گفتند: پدرجان! تو پیش خدا وجیه هستی، رسول و پیغمبر خدا هستی، پیش خدا آبرو داری، ما گناهکاریم پشیمانیم، از تو می‌خواهیم که برایمان طلب مغفرت نمایی، یعقوب(علیه‌السلام) هم پذیرفت. ما هم از پدر حقیقی خود بخواهیم که او برایمان طلب مغفرت کند. یعنی از امام زمان(علیه‌السلام) درخواست کنیم که بعد از توبة حقیقی، برای ما طلب مغفرت کند زیرا او «وجیه عندالله» است. او محمود خداست، او ولیّ خداست، او همه کاره عالم است این توبه اگر با آن لطفِ مغفرت توأم شود قطعاً کارساز خواهد بود.

الان هم رسول خدا زنده است، باید از رسول خدا بخواهیم، از امام زمان بخواهیم و عرض کنیم: یابن‌رسول‌الله! ای عزیز فاطمه(س)! تو می‌دانی ما بیچاره هستیم و پناهی نداریم، یکی از القاب شما «غوث» است. یعنی پناه بی‌پناهان! شما پدر حقیقی ما هستید. ما بچه‌های بدی هستیم ولی شما پدر خوبی هستید، ما نوکرهای بدی هستیم، اما شما خوب آقایی هستید. ما کجا برویم، به چه کسی بگوییم و به که پناه ببریم؟ ما شما را دوست داریم و تو از قلب ما خبر داری، در زیارت دارد «ولی حقّ مُوَالاتِی» دوستی، حق می‌آورد، ما حقِّ موالات داریم. به شما امید داریم و از شما می‌خواهیم که شما به ما تصدّق کنید. که خدا صدقه‌کنندگان را جزای خیر می‌دهد. دست  گدایی‌ ما به سوی شما دراز است.

منبع: تبیان

 


[ جمعه 87/3/10 ] [ 4:43 عصر ] [ ]

جمکران

یکی از آرزوهای پیروان راستین امامان معصوم علیهم‌السلام آن است که در دوران پنهان زیستی آخرین پیشوای معصوم خویش، به دیدار جمال نورانی آن امام همام نائل آیند. اما از آنجایی که پنهان زیستی آن امام بزرگوار سرّی از اسرار الهی است. درباره ملاقات ایشان در دوران غیبت، بحث‌های فراوانی به وجود آمده است.

توجه شما را به دیدگاه برخی از مراجع تقلید در این باره جلب می‌کنیم.

آنچه وظیفه ما و همه شیعیان و دوست‌داران آن حضرت است، اشاعه فرهنگ صحیح «مهدویت»، «مهدی زیستی» و «ترویج افکار ائمه علیهم السلام» است
  • حضرت آیت‌الله فاضل لنکرانی رحمت‌الله علیه:

یکی از کارهای مهم زدودن خرافات؛ خصوصا خرافاتی است که در بین عوام مشهور است؛ مثلا پنج شب «چهارشنبه» به مسجد جمکران می‌آیند، اگر در شب ششم، به سیدی برخورد کنند، می‌گویند: قطعا این امام زمان است!

گرفتاری ما در جامعه، از ناحیه دو گروه است: عده‌ای رسما خودشان و دیگران را به طرف بی‌دینی سوق داده، همه چیز را انکار می‌کنند و یا زیر سوال می‌برند. در مقابل گروه دیگر، گرفتار یک سری از امور خرافی شده‌اند؛ مثلا در تهران، کسی پیدا شد و ادعا کرد که با امام زمان علیه‌السلام ملاقات دارد.

جمعیت زیادی هم به او گرایش پیدا کردند. هم چنین ادعا کرده بود که شش ماه است، امام زمان از قم و مسجد جمکران قهر کرده و به ‌آنجا سر نمی‌زند!

یکی از مسائلی که امروزه در جامعه به صورت غیر صحیح جلوه کرده، مسأله ملاقات و دیدار با امام زمان علیه‌السلام است. در این رابطه باید به نکاتی چند توجه داشت:

ما معتقدیم که تمام نعمت‌هایی که به انسان داده می‌شود به وسیله آن وجود مقدس «سبب المتصل بین الارض والسماء» است. از طرفی زیارت و ملاقات با معصوم علیه‌السلام بسیار خوب و متسحب است، البته در صورتی که ممکن باشد. آنچه در ادعیه و زیارتنامه‌ها درباره زیارت آن حضرت آمده، بیانگر حالت شوق و اشتیاق به آن وجود مقدس است.

نباید این مطلب را در جامعه گسترش دهیم که باید بیابان‌ها و کوه و دشت را طی کنیم تا آن حضرت را ببینیم. خود آن حضرت نیز فرموده‌اند: «هر کسی ادعای مشاهده نموده، بایستی او را تکذیب کنید.»

اصلا ما نیازی به این حرف‌ها نداریم؛ آنچه وظیفه ما و همه شیعیان ودوست‌داران آن حضرت است، اشاعه فرهنگ صحیح «مهدویت»، «مهدی زیستی» و «ترویج افکار ائمه علیهم السلام» است.(1)

 

  • آیت الله مکارم شیرازی:

«متأسفانه، یک عده سوء استفاده‌گر درباره این مسئله پیدا شده‌اند. همیشه مهم‌ترین مسائل سازنده، مورد سوء استفاده‌ها قرار گرفته است. مسئله مهدویت هم همین طور است. افراد نادرست گناهکار آلوده تحت عنوان مسایل مربوط به مهدویت، گاهی افراد را اغفال می‌کنند وسوء استفاده می‌کنند. در مجالس می‌آیند می‌گویند، چشم‌هایتان را ببندید ودیشب حضرت مهدی علیه السلام را دیدم و...!

این گونه برخوردها، یا ناشی از فکر کوتاه است ویا توطئه‌ای در کار است که می‌خواهند ابهت مسئله را بشکنند و خراب کنند! ما باید به هوش باشیم وجلوی این سوء استفاده‌ها را بگیریم! آنانی که ناآگاهند، باید بیدارشان کنیم. آنانی که خبر از نزدیک شدن ظهور می‌دهند، کارشان متزلزل کردن دل‌ها است!

هر کس هنگام ظهور را تعیین کند، به ما دستور داده شده که تکذیبش کنیم! هر کسی ادعای رؤیت کند، وظیفه مان این است که تکذیبش کنیم. مسایل مهدویت را نباید به سطح پایین، نازل دهیم. امام زمان علیه السلام به این کار راضی نیست! همیشه، گرفتار دوستان نادان و دشمنان دانا بوده‌ایم! الان هم گرفتاریم.

بنابراین، در هر دو جبهه، باید کوشید. منتهی دراین دو جبهه، دوستان نادان را بیش‌تر باید ارشاد کرد.در همه این مراحل، باید با منطق برخورد کرد. منطق ما، الحمدلله، در مسئله ظهور حضرت مهدی، خیلی قوی است. در این باره، منطق عقل، آیه، روایت واجماع وجود دارد.(2)


پاورقی‌ها:

1- آیت الله فاضل لنکرانی (ره) در دیدار با دانش پژوهان مرکز تخصصی مهدویت.

2- آیت الله ناصر مکارم شیرازی در دیدار با دانش پژوهان مرکز تخصصی مهدویت، فصلنامه انتظار، ج 11، ص 29-30.

منبع: تبیان


[ جمعه 87/2/27 ] [ 1:23 عصر ] [ ]

میلاد امام حسن عسکری

عرش به برکت میلاد جهان افروز امام حسن عسکری (ع) بزم شادی گستراند. تولد او موعودی را بشارت‌دهنده است که ظهورش، سپیده دمی است به سوی روشنایی و مرهمی بر تمامی رنج‌ها و مقصد تمام رفتن‌ها و رسیدن‌ها.

مدینه روز جمعه هشتم ماه ربیع الثانی حال و هوای دیگری داشت، همه منتظر درخشیدن نوری بودند تا گلهای زندگی را در فضای آن سامان، شادابی بخشند.

آسمان دیده بر زمین گشوده بود و مدینه، شب انتظارش را به دست صبح امید می‌سپرد که ناگاه در صبحدمی حیات بخش، آفرینش، تولدی دوباره کرد و یازدهمین روشنگرش را به هستی بخشید.

نوری برخاست تاامید بخش مظلومان و مستضعفان گیتی شود، میلادی که بر عظمت روز جمعه افزود و بر این عید طراوتی خاص بخشید، او دومین امامی بود که نام حسن (ع) را به خود می‌گرفت و هم نام سبط اکبر رسول خدا (ص) یعنی حسن ابن فاطمه (ع) شد.

باید ولادت با سعادت آن حضرت را نه به عنوان حادثه بلکه نقطه عطفی در تاریخ تشیع دانست و اذعان داشت که این میلاد درآینده‌ای نه چندان دور تاریخ بشریت را دگرگون می‌کند، چرا که او می‌باید فرزندی به دست غیب بسپارد تا روزی دادگستر جهان هستی شود.

در آن ایام که امام هادی (ع) را از مدینه به سامرا بردند تا تحت نظر حکمت عباسیان قرار گیرد، امام حسن عسگری (ع) را نیز به دستور متوکل عباسی به‌سامرا انتقال دادند و بخش عمده عمر امام (ع) در پایتخت عباسیان در سکوت مرگبار حکومت آنان گذشت.

ابومحمد حسن ابن علی، امام یازدهم، پدر بزرگوارش امام هادی (ع) و مادرش بانویی صالحه به نام سوسن یا حدیثه یا سلیل بود.

تولد آن حضرت با اختلاف روایات در ماه ربیع الاول یا ربیع‌الاخر سال ????? یا ? ????قمری و بنا به اکثر روایات، در مدینه اتفاق افتاده است.

امام حسن عسکری (ع) در ماه رمضان و به نقلی ربیع الثانی سال ? ????قمری در مدینه منوره متولد شد.

اسم شریف آن حضرت، "حسن" و کنیه‌اش ابومحمد و القابش به صامت، رفیق، زکی، هادی و عسکری معروف بودند.

چون آن حضرت و پدر بزرگوارش امام هادی (ع) در سامرا درمحله‌عسکر سکونت داشتند، آن حضرت را عسکری می‌نامیدند، عسکر یعنی لشکر و سپاه نظامی، امام هادی (ع) و امام حسن (ع) به "عسکریین" مشهور بودند.

امام عسکری همراه پدرش امام هادی ناراحتی‌های بسیاری را تحمل کرد و بیشتر دوران زندگی خود را در پایتخت عباسیان یعنی "سامرا" سپری کرد.

مدت کوتاه حیات امام (ع) به سه دوره تقسیم می‌شود:

تا چهار سال و چند ماهگی امام (و به قولی تا ? ???سالگی) از عمر شریفش در مدینه سپری شده،

تا ? ???سالگی به اتفاق پدر بزرگوارش در سامرا می‌زیسته است .

و تا ? ???سالگی یعنی شش سال و اندی پس از رحلت امام دهم (ع) در سامرا ولایت بر امور و پیشوایی بر ستون را برعهده داشته است.

آنچه مهم است، توجه امام در فرصتهای مناسب به آینده درخشان و تابناک اسلام و امت اسلامی بود که توانستند در سالهای رسالت خویش ویژگی‌های دولت حضرت مهدی (عج) را یادآور شوند و در این راه گامهای موثری چون پاسخ به مسائل علمی، رد شبهات، توجه به اصحاب، برحذر کردن آنان در همکاری با خلفا، تقویت و تحکیم مبانی امامت به صورت یک عقیده اسلامی، آماده کردن مردم برای غیبت امام مهدی (عج) و دعوت مردم به امامی که غایب خواهد بود، بردارند.

امام حسن (ع) در حالیکه ? ???سال سن داشت امامت را پس از پدرش بر عهده گرفت. امام هادی (ع) بارها بر امامت امام حسن (ع) پس از خودش تصریح فرموده بود، لذا پس ازشهادت امام هادی (ع) تقریبا تمامی شیعیان ? ???امامی، امامت حضرت را پذیرفتند.

منبع: www.tebyan.com


[ سه شنبه 87/1/27 ] [ 3:36 عصر ] [ ]

ابوالادیان می گوید : من خدمت حضرت امام حسن عسکری (ع ) می کردم . نامه های آن حضرت را به شهرها می بردم . در مرض موت ، روزی من را طلب فرمود و چند نامه ای نوشت به مدائن تا آنها را برسانم . سپس امام فرمود : پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهی  شد و صدای گریه و شیون از خانه من خواهی شنید ، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود . ابوالادیان به امام عرض می کند : ای سید من ، هرگاه این واقعه دردناک روی  دهد ، امامت با کیست ؟ فرمود : هر که جواب نامه من را از تو طلب کند . ابوالادیان می گوید : دوباره پرسیدم علامت دیگری به من بفرما . امام فرمود : هرکه بر من نماز گزارد . ابوالادیان می گوید : باز هم علامت دیگری بگو تا بدانم . امام می گوید : هر که بگوید که در همیان چه چیز است او امام شماست . ابوالادیان می گوید : مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چیز دیگری  بپرسم . رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم . وقتی به در خانه امام رسیدم صدای شیون و گریه از خانه امام بلند بود . داخل خانه امام ، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکری  را دیدم که نشسته ، و شیعیان به او تسلیت می دهند و به امامت او تهنیت می گویند . من از این بابت بسیار تعجب کردم پیش رفتم و تعزیت و تهنیت گفتم . اما او جوابی نداد و هیچ سؤالی نکرد . چون بدن مظهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود ، خادمی آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند . چون جعفر به نماز ایستاد ، طفلی گندمگون و پیچیده موی ، گشاده دندانی مانند پاره ماه بیرون آمد و ردای جعفر را کشید و گفت : ای عمو پس بایست که من به نماز سزاوارترم . رنگ جعفر دگرگون شد . عقب ایستاد . سپس آن طفل پیش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوی  امام علی النقی علیه السلام دفن کرد . سپس رو به من آورد و فرمود : جواب نامه ها را که با تو است تسلیم کن . من جواب نامه را به آن کودک دادم . پس " حاجزوشا " از جعفر پرسید : این کودک که بود ، جعفر گفت : به خدا قسم من او را نمی شناسم و هرگز او را ندیده ام . در این موقع ، عده ای  از شیعیان از شهر قم رسیدند ، چون از وفات امام (ع ) با خبر شدند ، مردم به جعفر اشاره کردند . چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسیدند : بگو که نامه هایی که داریم از چه جماعتی است و مالها چه مقدار است ؟ جعفر گفت : ببینید مردم از من علم غیب می خواهند ! در آن حال خادمی از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت : ای مردم قم با شما نامه هایی  است از فلان و فلان و همیانی ( کیسه ای ) که در آن هزار اشرفی است که در آن ده اشرفی است با روکش طلا . شیعیانی که از قم آمده بودند گفتند : هر کس تو را فرستاده است امام زمان است این نامه ها و همیان را به او تسلیم کن . جعفر کذاب نزد معتمد خلیفه آمد و جریان واقعه را نقل کرد . معتمد گفت : بروید و در خانه امام حسن عسکری (ع ) جستجو کنید و کودک را پیدا کنید . رفتند و از کودک اثری نیافتند . ناچار " صیقل " کنیز حضرت امام عسکری (ع ) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اینکه او حامله است . ولی هرچه بیشتر جستند کمتر یافتند . خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نیز در کنف حمایت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان می باشد . درود خدای بزرگ بر او باد .

منبع: www.tebyan.com


[ سه شنبه 87/1/27 ] [ 3:33 عصر ] [ ]

روی صفحه های کاغذی تقویم روزمرگی مان، امروز به یک جشن عروسی ماندگار در تاریخ نامگذاری شده است؛ جشنی که قرن ها از آن می گذرد اما هنوز کسی پرده از راز و رمز آن شب شیدایی برنداشته است؛ حیفم آمد در روزگاری که «ازدواج» بیشتر شبیه یک معامله غیر پایاپای شده است، با واژگانی از جنس احساس، نبض وجود خاکی مان را نذر آن روز تقویمی شده نکنیم...این تحفه ای برای بانوست...تا یار که را خواهد و میلش به که باشد...
هنوز نه ...
گام که بر می دارید بانو! حیا و متانت سر تواضع به آستان ملاحتتان فرو می آورند، نزدیک پدر که می شوید، آبروی هر دو عالم تمام قد مقابلت احرام می بندند و با تمام وجود آن رایحه معطر ریحانه وجودت را بر شانه های زمین و پیشانی آسمان می پاشند، می خندی و گل از گل رسول
گل ها می شکفد، چهارده بهار از نوشکفتگی ات گذشته و خانه رسول خدا بعد از بانوی رافت و پاکی، خدیجه سلام الله علیها، مملو حضور رضوانی شما گشته است... با کنیزان و اهل خانه مهربانی و آفتاب مهر وجودت را از آنها دریغ نمی کنی، نیکی رفتارت در مدینه النبی مثال زدنی است و حالا که همچون نیلوفر آبی آسمان را به قصد قربت قنوت می بندی، خیل مشتاقان برای آن که عروس مبروک خانه شان شوی، هر یک پیش کشی فرستاده اند، عبدالرحمان صد شتر سیاه موی و چشم آبی که بر هر کدام باری از کتان سفید مصری و ده هزار دینار طلا نهاده شده به در خانه فرستاد... عثمان دو برابر این و عمر و ابوبکر هم که ملتمسانه تو را از پدر خواستگاری کرده اند... ولی هر کدام را که شنیدید چهره در هم کشیدید که یعنی نه! و پدر هم که می داند «ام ابیهایی» و دختر گل بوی پیامبر(ص)، او هم می گوید:«نه! هنوز ازدواج فاطمه(س) مقرر نشده است ... »
کارگر نخلستان های مدینه!

ادامه مطلب...

[ یکشنبه 86/9/25 ] [ 12:0 صبح ] [ ]
<      1   2   3   4   5      >

 

احادیث گرانبهایی از امام جواد علیه السلام:

1- الْمُؤ مِنُ یَحْتاجُ إ لى ثَلاثِ خِصالٍ: تَوْفیقٍ مِنَ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ واعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ، وَقَبُولٍ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ.

فرمود: مؤ من در هر حال نیازمند به سه خصلت است : توفیق از طرف خداوند متعال، واعظى از درون خود، قبول و پذیرش نصیحت کسى که او را نصیحت نماید.

 

2- قالَ جواد علیه السلام : مُلاقاةُ الاْ خوانِ نَشْرَةٌ، وَ تَلْقیحٌ لِلْعَقْلِ وَ إ نْ کانَ نَزْرا قَلیلا.

فرمود: ملاقات و دیدار با دوستان و برادران - خوب - ، موجب صفاى دل و نورانیّت آن مى گردد و سبب شکوفائى عقل و درایت خواهد گشت ، گرچه در مدّت زمانى کوتاه انجام پذیرد.

 

3- قالَ علیه السلام : إ یّاکَ وَ مُص احَبَةُالشَّریرِ، فَإ نَّهُ کَالسَّیْفِ الْمَسْلُولِ، یَحْسُنُ مَنْظَرُهُ وَ یَقْبَحُ اءثَرُهُ.

فرمود: مواظب باش از مصاحبت و دوستى با افراد شرور، چون که او همانند شمشیرى زهرآلود، برّاق است که ظاهرش زیبا و اثراتش زشت و خطرناک خواهد بود.

 

 

4- قالَ علیه السلام : کَیْفَ یُضَیَّعُ مَنِ اللّهُ کافِلُهُ، وَکَیْفَ یَنْجُو مَنِ اللّه طالِبُهُ، وَ مَنِ انْقَطَعَ إ لى غَیْرِاللّهِ وَ کَّلَهُ اللّهُ إ لَیْهِ.

فرمود: چگونه گمراه و درمانده خواهد شد کسى که خداوند سَرپرست و متکفّل اوست . چطور نجات مى یابد کسى که خداوند طالبش مى باشد. هر که از خدا قطع امید کند و به غیر او پناهنده شود، خداوند او را به همان شخص واگذار مى کند.

 

 

 

5-  قالَ علیه السلام : مَنْ لَمْ یَعْرِفِ الْمَوارِدَ اءعْیَتْهُ الْمَصادِرُ.

فرمود: هرکس موقعیّت شناس نباشد جریانات، او را مى رباید و هلاک خواهد شد.

 

 

6- قالَ علیه السلام : مَنْ عَتَبَ مِنْ غَیْرِارْتِیابٍ اءعْتَبَ مِنْ غَیْرِاسْتِعْتابٍ.

فرمود: سرزنش کردن دیگران بدون علّت و دلیل سبب ناراحتى و خشم خواهد گشت ، در حالى که رضایت آنان نیز کسب نخواهد کرد.

 


[ پنج شنبه 91/11/26 ] [ 11:54 عصر ] [ ]

 

نام: جعفر (به معنى نهر جارى پرفایده)
کنیه: ابو عبداللّه  لقب: صادق
 پدر: حضرت محمد بن على (ع)
مادر: معروف به ام فروه، دختر قاسم بن محمد بن ابى بکر

تاریخ ولادت: یکشنبه 17 ربیع الاول ، سال 83 هجرى

مکان ولادت: مدینه     مدت عمر مبارک : 65 سال
علت شهادت:
مسمومیت   قاتل ملعون: منصور دوانیقى (خلیفه عباسى)

زمان شهادت: یکشنبه 25 شوال ، سال 148 هجرى

مدفن مطهر:  قـبـر شریفش در قبرستان بقیع (واقع در مدینه منوره) در کنار قبر پدر و جدّ و عمویش امام حسن مجتبى (علیه السلام) مى باشد.
 

زندگینامه امام جعفر صادق(ع)

امام جعفر صادق (ع) در پگاه روز جمعه یا دوشنبه هفدهم ربیع الأول سال 80 هجرى، معروف به سال قحطى، در مدینه دیده به جهان گشود. اما بنا به گفته شیخ مفید و کلینى، ولادت آن حضرت در سال 83 هجرى اتفاق افتاده است. لیکن ابن طلحه روایت نخست را صحیح ‏تر میداند و ابن خشاب نیز در این باره گوید: چنان که ذراع براى ما نقل کرده، روایت نخست، سال 80 هجرى، صحیح است. وفات آن امام (ع) در دوشنبه روزى از ماه شوال و بنا به نوشته مؤلف جنات الخلود در 25 شوال و به روایتى نیمه ماه رجب سال 148 هجرى روى داده است. با این حساب مى‏توان عمر آن حضرت را 68 یا 65 سال گفت که از این مقدار 12 سال و چند روزى و یا 15 سال با جدش امام زین العابدین (ع) معاصر بوده و 19سال با پدرش و 34 سال پس از پدرش زیسته است که همین مدت، دوران خلافت و امامت آن حضرت به شمار میآید و نیز بقیه مدتى است که سلطنت هشام بن عبد الملک، و خلافت ولید بن یزید بن عبد الملک و یزید بن ولید عبد الملک، ملقب به ناقص، ابراهیم بن ولید و مروان بن محمد ادامه داشته است.

کنیه مادر امام (ع) را ام فروه گفته ‏اند. برخى نیز کنیه او را ام القاسم نوشته و اسم او را قریبه یا فاطمه ذکر کرده ‏اند. کنیه آن حضرت ابو عبد الله بوده است و این کنیه از دیگر کنیه ‏هاى وى معروف‏تر و مشهورتر است. محمد بن طلحه گوید: برخى کنیه آن حضرت را ابو اسماعیل دانسته ‏اند. ابن شهر آشوب نیز در کتاب مناقب می ‏گوید: آن حضرت مکنى به ابو عبد الله و ابو اسماعیل و کنیه خاص وى ابو موسى بوده است.

 

 لقب امام صادق (ع)

 آن حضرت القاب چندى داشت که مشهورترین آنها صادق، صابر، فاضل و طاهر بود. از آنجا که وى در بیان و گفتار راستگو بود، او را صادق خواندند. 

 

 فضایل امام جعفر صادق (ع)

مناقب آن حضرت بسیار است که به اختصار از آنها یاد می ‏کنیم. فضایل امام صادق بیش از آن است که بتوان ذکر کرد. جمله ای از مالک بن انس امام مشهور اهل سنت است که: «بهتر از جعفر بن محمد، هیچ چشمی ندیده، هیچ گوشی نشنیده و در هیچ قلبی خطور نکرده است.» از ابوحنیفه نیز این جمله مشهور است که گفت: «ما رأیت افقه من جعفر بن محمد» یعنی: «از جعفر بن محمد، فقیه تر ندیدم.» و اگر از زبان خود آن حضرت بشنویم ضریس می گوید: امام صادق در این آیة شریفة: کل شیء هالک الا وجهه، یعنی: «هر چیز فانی است جز وجه خدای متعال،» فرمود: «نحن الوجه الذی یوتی الله منهم» یعنی «ماییم آیینه ای که خداوند از آن آیینه شناخته می شود.» بنابراین امام صادق (ع) فرموده است او آیینه ذات حق تعالی است.

شیخ مفید در ارشاد مى‏نویسد: علومى که از آن حضرت نقل کرده‏ اند به اندازه ‏اى است که ره توشه کاروانیان شد و نامش در همه جا انتشار یافت. دانشمندان در بین ائمه (ع) بیشترین نقل ها را از امام صادق روایت کرده ‏اند. هیچ یک از اهل آثار و راویان اخبار بدان اندازه که از آن حضرت بهره برده ‏اند از دیگران سود نبرده ‏اند. محدثان نام راویان موثق آن حضرت را جمع کرده ‏اند که شماره آنها، با صرف نظر از اختلاف در عقیده و گفتار، به چهار هزار نفر مى‏رسد.

بیشترین حجم روایات، احادیثی است که از امام صادق (ع) نقل شده است، اهمیت معارف منقول از جعفر بن محمد (ص) به میزانی است که شیعه به ایشان منسوب شده است: ”شیعه جعفری“. کمتر مسئله دینی (اْعم از اعتقادی، اخلاقی و فقهی) بدون رجوع به قول امام صادق (ع) قابل حل است. کثرت روایات منقول از امام صادق (ع) به دو دلیل است:

یکی اینکه از دیگر ائمه عمر بیشتری نصیب ایشان شد و ایشان با شصت و پنج سال عمر شیخ الائمه محسوب می شود (148 – 83 هجری)، و دیگری که به مراتب مهمتر از اولی است، شرائط زمانی خاص حیات امام صادق (ع) است. دوران امامت امام ششم مصادف با دوران ضعف مفرط امویان، انتقال قدرت از امویان به عباسیان و آغاز خلافت عباسیان است. امام با حسن استفاده از این فترت و ضعف قدرت سیاسی به بسط و اشاعه معارف دینی همت می گمارد. گسترش زائدالوصف سرزمین اسلامی و مواجهه اسلام و تشیع با افکار، ادیان، مذاهب و عقاید گوناگون اقتضای جهادی فرهنگی داشت و امام صادق (ع) به بهترین وجهی به تبیین، تقویت و تعمیق “هویت مذهبی تشیع” پرداخت. از عصر جعفری است که شیعه در عرصه های گوناگون کلام، اخلاق، فقه، تفسیر و… صاحب هویت مستقل می شود. عظمت علمی امام صادق (ع) در حدی است که ائمه مذاهب دیگر اسلامی از قبیل ابوحنیفه و مالک خود را نیازمند به استفاده از جلسه درس او می یابند. مناظرات عالمانه او با ارباب دیگر ادیان و عقاید نشانی از سعه صدر و وسعت دانش امام است. اهمیت این جهاد فرهنگی امام صادق (ع) کمتر از قیام خونین سید الشهداء (ع) نیست.

 

امام و فقه اسلامی

ـ فقه شیعه امامیه که به فقه جعفری مشهور است منسوب به جعفر صادق (ع) است. زیرا قسمت عمده احکام فقه اسلامی بر طبق مذهب شیعه امامیه از آن حضرت است و آن اندازه که از آن حضرت نقل شده است از هیچ یک از (ائمه) اهل بیت علیهم السلام نقل نگردیده است. اصحاب حدیث اسامی راویان ثقه که از او روایت کرده اند به 4000 شخص بالغ دانسته اند.

ـ در نیمه اول قرن دوم هجری فقهای طراز اولی مانند ابوحنیفه و امام مالک بن انس و اوزاعی و محدثان بزرگی مانند سفیان شوری و شعبه بن الحجاج و سلیمان بن مهران اعمش ظهور کردند. در این دوره است که فقه اسلامی به معنی امروزی آن تولد یافته و روبه رشد نهاده است. و نیز آن دوره عصر شکوفایی حدیث و ظهور مسائل و مباحث کلامی مهم در بصره و کوفه بوده است.

 ـ حضرت صادق (ع) در این دوره در محیط مدینه که محل ظهور تابعین ومحدثان و راویان و فقهای بزرگ بوده، بزرگ شد، اما منبع علم او در فقه نه «تابعیان» و نه «محدثان» و نه «فقها» ی آن عصر بودند بلکه او تنها از یک طریق که اعلاء و اوثق طرق بود نقل می کرد و آن همان از طریق پدرش امام محمد باقر (ع) و او از پدرش علی بن الحسین (ع) و او از پدرش حسین بن علی (ع) و او از پدرش علی بن ابیطالب (ع) و او هم از حضرت رسول (ص) بود و این ائمه بزرگوار در مواردی که روایتی از آباء طاهرین خود نداشته باشند خود منبع فیاض مستقیم احکام الهی هستند.

مزار شریف امام صادق در بقیع

آثار امام صادق (ع):

غالب آثار امام (ع) به عادت معهود عصر، کتابت مستقیم خود ایشان نیست و غالبا املای امام (ع) یا بازنوشت بعدی مجالس ایشان است. بعضی از آثار نیز منصوب است و قطعی الصدور نیست.

      1- از آثار مکتوب امام صادق (ع) رساله به عبدالله نجاشی (غیر از نجاشی رجالی) است. نجاشی صاحب رجال معتقد است  که تنها تصنیفی که امام به دست خود نوشته اند همین اثر است.

        2- رساله ای که شیخ صدوق در خصال و به واسطه اعمش از حضرت روایت کرده است شامل مباحث فقه و کلام.

       3- کتاب معروف به توحید مفضل، در مباحث خداشناسی و رد دهریه که املاء امام (ع) و کتاب مفضل بن عمر جعفی است.

      4- کتاب الاهلیلجه که آن نیز روایت مفضل بن عمر است و همانند توحید مفضل در خداشناسی و اثبات صانع است و تماما در بحارالانوار مندرج است.

      5- مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه که منسوب به امام صادق (ع) و بعضی از محققان شیعه از جمله مجلسی،‌ صاحب وسایل (حرعاملی) و صاحب ریاض العلما، صدور آن را از ناحیه حضرت رد کرده اند.

       6- رساله ای از امام (ع) خطاب به اصحاب که کلینی در اول روضه کافی به سندش از اسماعیل بن جابر ابی عبدالله نقل کرده است.

      7-  رساله ای در باب غنائم و وجوب خمس که در تحف العقول مندرج است.

      8-  بعضی رسائل که جابربن حیان کوفی از امام (ع) نقل کرده است.

      9- کلمات القصار که بعدها به آن نثرالدرد نام داده اند که تماما در تحف العقول آمده است.

     10-  چندین فقره از وصایای حضرت خطاب به فرزندش امام موسی کاظم (ع) سفیان شوری،‌ عبدالله بن جندب، ابی جعفر نعمان احول، عنوان بصری،‌  که در حلیه الاولیاء و تحف العقول ثبت گردیده است.

# همچنین ادعیه امام صادق (علیه السلام) (الصحیفة الصادقیة و الصادصیة الجامعة): مجموعه ادعیه معتبره ای است که از دو امام بزرگوار پنجم و ششم (علیهماالسلام) در کتب روایی شیعه وارد شده و دانشگاه امام صادق (ع) آن را به مناسبت بیستمین سالگرد تأسیس دانشگاه همزمان با میلاد مسعود نبی اکرم اسلام (ص) و امام جعفر صادق (ع) منتشر کرده است. 

منبع : http://www2.irib.ir

 

 سوال :چرا چهارده معصوم(ع)ائمه مى‏شوند و ما انسان‏هاى معمولى نمى‏توانیم به آن مقام برسیم؟ با توجه به این که مقدمات این امر اکتسابى است، آن هاچه عملى انجام مى‏دهند که الگو مى‏شوند؟

پاسخ :

براى پاسخ به این پرسش باید به سه واقعیت معرفت پیدا کرد.
      1. پیامبران و امامان(ع) داراى اراده بشرى‏اند؛ مانند دیگر مردم زندگى مى‏کنند؛ براى تحصیل هر چه بیش‏تر مقامات معنوى مى‏کوشند و اهل صبر و جهاد و زهد و تقوایند.
      2. خداوند متعال به قابلیت ممتاز پیامبران و امامان براى تحصیل مقامات معنوى و شایستگى آنان براى به عهده گرفتن مسؤولیت هدایت جامعه علم دارد. درحقیقت همان قابلیت و شایستگى آنان موجب گزینش آنان مى‏شود.
      آیات و روایات فراوانى بر این دو واقعیت گواهى مى‏دهد:
      «وجعلنا منهم ائمة یهدون بامرنا لما صبروا و کانوا بایتنا یوقنون؛ و چون شکیبایى کردند و به آیات ما یقین داشتند، برخى از آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما[مردم را] هدایت مى‏کردند.»؛ سجده(32):24.
      «اللّه اعلم حیث یجعل رسالته؛ خداوند بهتر مى‏داند رسالتش را کجا قرار دهد.» انعام(6):124.
      3. سپردن هر مسؤولیتى با دادن امکانات لازم همراه است. امامت جامعه از این قاعده مستثنا نیست. از این رو، خداوند آنان را از علم لازم براى به عهده گرفتن مسؤولیت امامت بهره‏مند مى‏گرداند. این ویژگى هنگام به عهده گرفتن مسؤولیت براى امامان(ع) محسوس مى‏شود؛ چنان که درباره امام هادى(ع) مى‏خوانیم: «یکى از یاران ایشان به نام «هارون به فضیل» در کنارشان بود که ناگاه امام فرمودند:«انالله و انا الیه راجعون» ابى جعفر[امام جواد(ع)] در گذشت. به حضرت عرض شد: از کجا دانستید؟ فرمود: در برابر خدا فروتنى و خضوعى در دلم افتاد که برایم سابقه نداشت. اصول کافى، ج‏2، ص‏218.
      در اوایل دعاى ندبه به مجموع این سه واقعیت نورانى اشاره شده است: «بعد ان شرطت علیهم الزهد فى درجات هذه الدنیا الدنیه و زخرفها و زبرجها فشرطوا لک ذلک و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قربتهم و قدمت لهم الذکر العلى و الثناء الجلى و اهبطت علیهم ملائکتک و کرمتهم بوحیک و رفدتهم بعلمک؛[آنان را برگزیدى‏]...بعد از آن که بر آن‏ها شرط کردى نسبت به دنیا و زینت زیورها زهد بورزند، آنان نیز این شرط را پذیرفتند و دانستى که آنان به آن شرط وفا دارند. پس آن‏ها را پذیرفتى و به خود نزدیک ساختى و یاد بلند و ستایش ارجمند را براى ایشان پیش فرستادى و فرشتگانت را بر آنان فرو فرستادى و به وحى خود آنان گرامى داشتى و آنان را به بخشش علم خود میهمان کردى... .»
      البته این امتیاز(علم و عصمت موهبتى) پایه و شرط اولیه امامت است و معصومان با اراده خویش و تلاش و عبادت به مقامات عالى‏ترى از علم و عصمت دست مى‏یابند؛ چنان که در قرآن مجید از زبان پیامبر(ص) مى‏خوانیم:«و قل رب زدنى علماً؛ و بگو پروردگارا بردانشم بیفزاى.»؛ طه(20):114.
       و همین عبادت‏ها و صبر و جهادهاى بیش‏تر که با اختیار و اراده انجام مى‏شود، موجب برترى برخى از پیامبران بردیگر پیامبران مى‏گردد:
      «تلک الرسل فضلنا بعضهم على بعض؛ برخى از آن پیامبران را بر برخى دیگر برترى بخشیدیم... .»؛بقره(2):253.
      ناگفته نماند، دسترسى به مقام «عصمت» و راه‏یابى به مقامات «علمى و معنوى» به پیامبران و امامان اختصاص ندارد و براى همگان میسر است؛ چنان که حضرت زینب(س) تا مرز عصمت پیش رفت؛ حضرت عباس(ع) به مقامات عالى معنوى دست یافت و بسیارى از علما و اولیا را «تالى تلو معصو»(نزدیکان به مرز عصمت) مى‏خوانند.

منبع: http://qa.nahad.ir


مراسم این هفته

چهارشنبه 2 دی‌ماه
خیابان معلم / کوی 10 / فرعی چهارم
شروع مراسم ساعت ۱۹:۳۰

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 14
بازدید دیروز: 53
کل بازدیدها: 561855